عیسی شنعان می گوید : رفتم خدمت امام ششم سوالی بپرسم که از آن سوال احدی خبر نداشت. امام ششم فرمود : برو نزد فرزندم موسی کاظم علیه السلام هر جوابی داد همان جواب من است.
رفتم مکتب خانه دیدم در میان اطفال نشسته تا چشمش به من افتاد بدون اینکه من حرفی بزنم , فرمود : تو سوالی داری از پدرم پرسیدی او جواب من را حواله داد و سوال تو از ایمان خلیفه اول ابی الخطاب است , سوالت این است که قومی از مردم انبیا هستند که خداوند از آنها عهد گرفته و آنها وفا کردند.
قوم دیگر اوصیا و جانشینان آنها هستند , خداوند از آنها نیز عهد گرفته و آنها وفا کردند.
قوم دیگر از مردم مومن های به انبیا و اوصیا هستند که به انبیا ایمان آوردند , لکن برخی از اهل ایمان , ایمانی ثابت و مستحکم دارند و برخی دیگر ایمانی عاریه ای و متزلزل که ابوالخطاب از قسم دوم اهل ایمان است.
من متحیر بودم که این طفل از سوال من چگونه خبر دارد و این جواب را ازکجا می داند ؟!!
خدمت امام صادق علیه السلام رفتم , حضرت فرمود : فرزندم از هر کجای قرآن بپرسی او عالم است و می داند.

دو سوال مربوط به متن سخنرانی 

سوال اول : طبق فرموده امام هفتم علیه السلام , مردم چند دسته اند ؟
1 ـ پنج دسته ؛ 
2 ـ چهار دسته ؛ 
3 ـ شش دسته ؛
4 ـ سه دسته .

سوال دوم : از داستان فوق چه نتیجه ای می گیریم ؟
1 ـ امام موسی کاظم از همه چیز خبر داشته است ؛
2 ـ امام موسی کاظم در سن کودکی نیز عالم بوده اند ؛
3 ـ امام جعفر صادق از همه چیز آگاه است ؛
4 ـ  همه موارد .