حزب 49 قرآن با ترجمه فارسی و انگلیسی
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند :
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ
من خود را از گناه تبرئه نمی کنم؛ زیرا نفس طغیان گر، بسیار به بدی فرمان می دهد مگر زمانی که پروردگارم رحم کند؛ زیرا پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است.
و من (خودستایی نکرده و) نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمیدانم، زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا میدارد جز آنکه خدای من رحم کند، که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است.
yet i do not consider my soul was innocent, surely the soul incites to evil except to whom my lord has mercy; indeed, my lord is forgiving, the most merciful. `
اور میں اپنے نفس کو پاک نہیں کہتا بے شک نفس تو برائی سکھاتاہے مگر جس پرمیرا رب مہربانی کرے بے شک میرا رب بخشنے والا مہربان ہے
سوره یوسف آیه 53
وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ
و پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را برای کارهای خود برگزینم. پس هنگامی که با یوسف سخن گفت به او اعلام کرد: تو امروز نزد ما دارای منزلت ومقامی و [در همه امور] امینی.
شاه گفت: او را نزد من آرید تا او را از خاصان خود گردانم. چون با او هرگونه سخن به میان آورد به او گفت: تو امروز نزد ما صاحب منزلت و امین هستی.
the king said: `bring him before me. i will assign him to myself. ` and when he had spoken with him he said: `today, you are firmly established in both our favor and trust. `
اور بادشاہ نے کہا کہ اسے میرے پاس لے آؤ تاکہ اسے خاص اپنے پاس رکھوں پھر جب اس سے بات چیت کی کہا بے شک تو آج سے ہمارے ہاں تو بڑا معزز اور معتبر ہے
سوره یوسف آیه 54
قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ
یوسف گفت: مرا سرپرست خزانه های این سرزمین قرار ده؛ زیرا من نگهبان دانایی هستم.
(یوسف به شاه) گفت: در این صورت مرا به خزانهداری مملکت منصوب دار که من در حفظ دارایی و مصارف آن دانا و بصیرم.
he (joseph) said: `give me charge of the storehouses of the land, i am a knowledgeable guardian. `
کہا مجھے ملکی خزانوں پر مامور کر دو بے شک میں خوب حفاظت کرنے والا جاننے والا ہوں
سوره یوسف آیه 55
وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
این گونه یوسف را در [آن] سرزمین مکانت و قدرت دادیم که هر جای آن بخواهد اقامت نماید. رحمت خود را به هر کس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم.
و این چنین ما یوسف را در زمین (مصر) بدین منزلت رسانیدیم که هر جا خواهد جای گزیند و فرمان براند، که هر کس را ما بخواهیم به لطف خاص خود مخصوص میگردانیم و اجر هیچ کس از نیکوکاران را (در دنیا) ضایع نمیگذاریم.
and as such we established joseph in the land to live wherever he liked. we bestow our mercy on whom we will, and we never waste the wage of the righteous.
اور ہم نے اس طور پر یوسف کو اس ملک میں بااختیار بنا دیا کہ اس میں جہاں چاہے رہےہم جس پر چاہیں اپنی رحمت متوجہ کر دیں اور ہم نیکی کرنے والوں کا اجر ضائع نہیں کرتے
سوره یوسف آیه 56
وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ
و یقیناً پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آورده اند وهمواره پرهیزکاری می کردند، بهتر است.
و البته اجر عالم آخرت برای اهل ایمان و مردم پرهیزکار بسیار بهتر (از اجر و مقام دنیوی) است.
indeed, the reward of the everlasting life is better for those who believe and are cautious.
اور آخرت کا ثواب ان کے لیے بہتر ہے جو ایمان لائے اور پرہیزگاری میں رہے
سوره یوسف آیه 57
وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ
و برادران یوسف [با روی آوردن خشکسالی به کنعان، جهت تهیه آذوقه به مصر] آمدند وبر او وارد شدند. پس او آنان را شناخت وآنان او را نشناختند.
و برادران یوسف (که در کنعان به قحطی مبتلا شدند چهل سال بعد از فروختن یوسف، به مصر) نزد وی آمدند در حالی که او برادران را شناخت ولی آنها وی را نشناختند.
joseph`s brothers came and presented themselves before him. he recognized them, but they did not know him.
اور یوسف کے بھائی آئے پھر اس کے ہاں داخل ہوئے تواس نے انہیں پہچان لیا اور وہ پہچان نہیں سکے
سوره یوسف آیه 58
وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ
و هنگامی که زاد و توشه آنان را در اختیارشان قرار داد، گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید، آیا نمی بینید که من پیمانه را کامل و تمام می پردازم و بهتر از هر کس مهمانداری می کنم؟
(برادران از یوسف در مقابل متاعی که آورده بودند طعام خواستند) و یوسف چون بار غلّه آنها را بست گفت: میخواهم در سفر دیگر برادر پدری خود (بنیامین) را نزد من بیاورید، نمیبینید که من پیمانه را تمام میدهم و بهترین میزبانم؟
and when he had given them their provisions, he said: `bring me a certain brother from your father. do you not see that i give just measure and am the best of hosts?
اور جب انہیں ان کا سامان تیار کر دیا کہا میرے پاس وہ بھائی بھی لے آنا جو تمہارے باپ کی طرف سے ہے تم نہیں دیکھتے میں ناپ پورا دیتا ہوں اوربڑا مہمان نواز ہوں
سوره یوسف آیه 59
فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ
پس اگر او را نزد من نیاورید، هیچ پیمانه ای پیش من ندارید و نزدیک من نیایید.
و اگر آن برادر را همران نیاورید نزد من پیمانه خواربار نخواهید داشت و نزدیک من نشوید.
if you do not bring him to me, you shall receive no measure (of corn) from me, nor shall you come near me (again). `
پھر اگر تم اسے میرے پاس نہ لائے تو نہ تمہیں میرے ہاں سے پیمانہ ملے گا اور نہ تم میرے پاس آنا
سوره یوسف آیه 60
قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ
گفتند: می کوشیم رضایت پدرش را به آوردن او جلب کنیم، و یقیناً این کار را انجام خواهیم داد.
برادران گفتند: تا بتوانیم میکوشیم که پدرش را راضی کنیم و حتما چنین خواهیم کرد.
they replied: `we will ask our father for him. this we will surely do. `
انہوں نے کہا اس کے باپ سے خواہش کریں گے اور ہم یہ کر کے ہی رہیں گے
سوره یوسف آیه 61
وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
و [یوسف] به کارگزاران و گماشتگانش گفت: اموالشان را [که در برابر دریافت آذوقه پرداختند] در بارهایشان بگذارید، امید است وقتی به خاندان خود برگشتند آن را بشناسند، باشد که دوباره برگردند.
آن گاه یوسف به غلامانش گفت: متاع این کنعانیان را در میان بارهاشان بگذارید که چون نزد کسان خود رفته (و متاع خود را دیدند) آن را بازشناسند، شاید که (این احسان موجب شود) باز نزد من مراجعه کنند.
then he said to his attendants: `put their merchandise in their saddlebags, hopefully they will recognize it when they return to their people. perhaps they will come back. `
اور اپنے خدمتگاروں سے کہہ دیا کہ ان کی پونجی ان کے اسباب میں رکھ دو تاکہ وہ اسے پہچانیں جب وہ لوٹ کر اپنےگھر جائیں شاید وہ پھر آجائیں
سوره یوسف آیه 62
فَلَمَّا رَجِعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
پس هنگامی که به سوی پدرشان بازگشتند، گفتند: ای پدر! پیمانه از ما منع شد، پس برادرمان را با ما روانه کن تا پیمانه بگیریم، یقیناً ما او را حفظ خواهیم کرد.
چون برادران نزد پدر بازگشتند گفتند: ای پدر (با همه کرم و سخای خدیو مصر) غلّه (بسیار) به ما عطا نشد (و وعده داد که اگر برادر خود را همراه آورید به شما گندم فراوان خواهم داد) پس برادرمان را با ما فرست تا مقدار کافی غله تهیه کنیم و البته ما کاملا نگهبان او خواهیم بود.
when they returned to their father, they said: `father, we have been denied the measure. send our brother with us and we shall receive our measure. we will indeed look after him. `
پھر جب اپنے باپ کے ہاں پہنچے کہا اے باپ! ہمارا پیمانہ روک لیا گیا پس آپ ہمارے ساتھ ہمارے بھائی کو بھیج دیجیئے کہ ہم پیمانہ لائیں اور بے شک ہم اس کا نگہبان ہیں
سوره یوسف آیه 63
قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
گفت: آیا همان گونه که شما را پیش از این نسبت به برادرش امین پنداشتم، درباره او هم امین پندارم؟ [من به مراقبت و نگهبانی شما امید ندارم] پس خدا بهترین نگهبان است و او مهربان ترین مهربانان است.
یعقوب گفت: آیا من همان قدر درباره این برادر به شما مطمئن و ایمن باشم که پیش از این درباره برادرش (یوسف) مطمئن بودم؟البته خدا بهترین نگهبان و مهربانترین مهربانان است.
he replied: `am i to trust you with him as i once trusted you with his brother? why, allah is the best of guardians, and he is the most merciful of the merciful. `
کہا میں تمہارا اس پرکیا اعتبارکروں مگر وہی جیسا اس سے پہلے اس کے بھائی پر اعتبار کیا تھا سو الله بہتر نگہبان ہے اور وہ سب مہربانوں سے مہربان ہے
سوره یوسف آیه 64
وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ
و هنگامی که کالایشان را گشودند، دیدند اموالشان را به آنان بازگردانده اند، گفتند: ای پدر! [بهتر از این] چه می خواهیم؟ این اموال ماست که به ما بازگردانده و ما [دوباره با همین اموال] برای خانواده خود آذوقه می آوریم و برادرمان را حفظ می کنیم، و بار شتری اضافه می کنیم و آن [بار شتر از نظر عزیز که مردی کریم است] باری ناچیز است.
چون برادران بارها را گشوده و متاعشان را به خود رد شده یافتند گفتند: ای پدر، ما دیگر چه میخواهیم؟این سرمایه ماست که به ما بازگردانده شده (با همین مال التجاره باز به مصر میرویم) و غله برای اهل بیت خود تهیه کرده و برادر خود را هم در کمال مراقبت حفظ میکنیم و بار شتری بر این قوت کم که اکنون آوردهایم میافزاییم.
when they opened their saddlebags, they found that their merchandise had been given back to them. `father, ` they said `what more do we desire? look, our merchandise has been returned to us. we will receive provisions for our family and we will look after our brother. we shall receive an extra camelload, that is an easy measure. `
اورجب انہوں نے اپنا اسباب کھولا انہوں نے اپنی پونجی پائی جو انہیں واپس کر دی گئی تھی کہا اے ہمارے باپ! ہمیں اور کیا چاہیئے یہ ہماری پونجی ہمیں واپس کر دی گئی ہے اور اپنے گھر والوں کے لیے غلہ لائیں گے او راپنے بھائی کی حفاظت کریں گے اور ایک اونٹ کا بوجھ اور زیادہ لائیں گے اور یہ بوجھ ملنا آسان ہے
سوره یوسف آیه 65
قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ
گفت: برادرتان را همراه شما [به مصر] نمی فرستم تا اینکه پیمان محکمی از خدا به من بسپارید که او را حتماً به من بازگردانید، مگر اینکه [به سبب بسته شدن همه راه ها به روی شما] نتوانید. پس هنگامی که پیمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت: خدا بر آنچه می گوییم، وکیل است.
یعقوب گفت: تا شما برای من به خدا عهد و قسم یاد مکنید که او را برگردانید مگر آنکه (به قهر خدا) گرفتار و هلاک شوید من هرگز او را همراه شما نخواهم فرستاد. پس چون برادران عهد و قسم به خدا یاد کردند یعقوب گفت: خدا بر قول ما وکیل و گواه است (و او را فرستاد).
he replied: `i will never send him with you until you swear by allah that you will bring him back to me, unless you are prevented. ` and when they had given him their oath, he said: `allah is the guardian of what we say. `
کہا اسے ہرگز تمہارے ساتھ نہیں بھیجوں گا یہاں تک کہ مجھے الله کا عہد دو کہ البتہ اسے میرے ہاں ضرور پہنچا دویں گے مگر یہ کہ تم سب گھر جاؤ پھر جب سب نے اسے عہد دیا کہا ہماری باتوں کا الله شاہد ہے
سوره یوسف آیه 66
وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
و گفت: ای پسرانم! [در این سفر] از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متعدد وارد شوید، و البته من [با این تدبیر] نمی توانم هیچ حادثه ای را که از سوی خدا برای شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ویژه خداست، [تنها] بر او توکل کرده ام، و [همه] توکل کنندگان باید به خدا توکل کنند.
و گفت: ای پسران من (سفارش میکنم که چون به مصر برسید) همه از یک در وارد نشوید بلکه از درهای مختلف درآیید و (بدانید که) من در برابر (قضا و قدر) خدا هیچ سودی به حال شما نخواهم داشت، که فرمانروایی عالم جز خدا را نیست، بر او توکل کردم و باید همه صاحبان مقام توکل هم بر او اعتماد کنند.
then he said: `my sons, do not enter from one gate. enter through different gates. i cannot be of any help to you against allah; judgement belongs to allah alone. in him i have put my trust. in him let all put their trust. `
اور کہا اے میرے بیٹو! ایک دروازے سے داخل نہ ہونا اور مختلف دروازوں سے داخل ہونا اور میں تمہیں الله کی کیسی بات سے بچا نہیں سکتا الله کے سوا کسی کا حکم نہیں ہے اسی پر میرا بھروسہ ہے اوربھروسہ کرنے والوں کو اسی پر بھروسہ کرنا چاہئے
سوره یوسف آیه 67
وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ
هنگامی که فرزندان یعقوب از آنجایی که پدرشان دستور داده بود، وارد شدند، تدبیر یعقوب نمی توانست هیچ حادثه ای را که از سوی خدا رقم خورده بود، از آنان برطرف کند جز خواسته ای که در دل یعقوب بود [که فرزندانش به سلامت و دور از چشم زخم وارد شوند] که خدا آن را به انجام رساند، یعقوب به سبب آنکه تعلیمش داده بودیم از دانشی [ویژه] برخوردار بود ولی بیشتر مردم [که فقط چشمی ظاهربین دارند، این حقایق را] نمی دانند.
چون آنها به ملک مصر به طریقی که پدر دستور داده بود وارد شدند البته این کار هیچ سودی برایشان در برابر (قضا و قدر) خدا نداشت جز آنکه در دل یعقوب غرضی بود که (از چشم بد گزندی نبینند) ادا نمود، و او بسیار دانشمند بود، زیرا ما او را (به وحی خود) علم آموختیم و لیکن اکثر مردم نمیدانند.
and when they entered from where their father had instructed them, nothing helped them against (the decree of) allah. it was but a need in jacob`s soul which he had fulfilled. he possessed knowledge because of what we had taught him, though most people do not know.
اور جب کہ اسی طرح داخل ہوئے جس طرح ان کے باپ نے حکم دیا تھا انہیں الله کی کسی بات سے کچھ نہ بچا سکتا تھا مگر یعقوب کے دل میں ایک خواہش تھی جسے اس نے پورا کیا اور وہ تو ہمارے سکھلانے سے علم والا تھا لیکن اکثر آدمی نہیں جانتے
سوره یوسف آیه 68
وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، برادر [مادری] ش را کنار خود جای داد، گفت: بی تردید من برادر تو هستم، بنابراین بر آنچه آنان همواره انجام می دادند [و من برای تو فاش کردم] اندوهگین مباش.
و چون برادران بر یوسف وارد شدند او برادر خود را در کنار خویش جای داد و به او اظهار داشت که همانا من برادر توام و دیگر بر آنچه برادران (بر یوسف) میکردند محزون مباش.
when they presented themselves before joseph, he took his brother in his arms, and said: `i am your brother. do not grieve at what they did. `
اور جب وہ یوسف کے پاس گئے تو اس نے اپنے بھائی کو اپنے پاس جگہ دی کہا کہ بے شک میں تیرا بھائی ہوں پس جو کچھ یہ کرتے رہے ہیں اس پر غم نہ کر
سوره یوسف آیه 69
فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ
پس هنگامی که بارشان را آماده کرد، آبخوری [پادشاه] را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهنده ای بانگ زد: ای کاروان! یقیناً شما دزد هستید!
چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آنگاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بیشک دزدید.
and when he had given them their provisions, he hid a drinkingcup in his brother`s saddlebag. then a herald called out after them: `cameleers, you are thieves!`
پھر جب یوسف نے اس کا سامان تیار کر دیا تو اپنے بھائی کے اسباب میں کٹورا رکھ دیا پھر پکارے نے والے نے پکارا اے قافلہ والو! بے شک تم البتہ چور ہو
سوره یوسف آیه 70
قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ
کاروانیان روی به گماشتگان کردند و گفتند: چه چیزی گم کرده اید؟
آنها رو به غلامان کرده گفتند که مگر چه چیز از شما مفقود شده است؟
they turned back and asked: `what have you lost? `
اس کی طرف متوجہ ہو کر کہنے لگے تمہاری کیا چیز گم ہوگئی ہے
سوره یوسف آیه 71
قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ
گفتند: آبخوری شاه را گم کرده ایم و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر مژدگانی اوست و من ضامن آن هستم.
غلامان گفتند: جام شاه ناپیداست و من (که رئیس انبارم) یک بار شتر طعام ضمانت کنم بر آن کس که جام را پیدا کرده بیاورد.
`we are missing the goblet of the king, ` he replied. `whosoever restores it shall have a camelload, that i guarantee. `
انہوں نے کہا ہمیں بادشاہ کا کٹورا نہیں ملتا جو اسے لا ئےگا ایک اونٹ بھر کا غلہ پائے گا اور میں اس کا ضامن ہوں
سوره یوسف آیه 72
قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ
گفتند: به خدا سوگند شما به خوبی دانستید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم، و هیچ گاه دزد نبوده ایم.
برادران گفتند: به خدا سوگند که شما به خوبی حال ما را دانسته و شناختهاید که برای فساد در این سرزمین نیامده و دزد نبودهایم.
`by allah, ` they said, `you know we did not come to do evil in this land. we are not thieves. `
انہوں نے کہا الله کی قسم تمہیں معلوم ہے ہم اس ملک میں شرارت کرنے کے لیے نہیں آئے اور نہ ہم کبھی چور تھے
سوره یوسف آیه 73
قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ
گماشتگان گفتند: اگر شما دروغگو باشید [و سارق در میان شما یافت شود] کیفرش چیست؟
غلامان گفتند: اگر کشف شد که دروغ میگویید کیفر آن چیست؟
they said: `what shall be the recompense, if you prove to be lying? `
انہوں نے کہا پھر اس کی کیا سزا ہے اگر تم جھوٹے نکلو
سوره یوسف آیه 74
قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ
گفتند: کسی که آبخوری در بار و بنه اش پیدا شود، کیفرش خود اوست [که به غلامی گرفته شود]. ما ستمکاران را [در کنعان] به همین صورت کیفر می دهیم.
گفتند: جزاء آن کس که این جام در رحل او یافت شود آن است که هم او را به بندگی برگیرند، که ما (دزدان و) ستمکاران را چنین به کیفر میرسانیم.
they replied: `its recompense in whosoever`s saddle bag it is found, he shall be its recompense. as such we punish the harmdoers. `
انہوں نے کہا اس کی سزا یہ ہے کہ جس کےاسباب میں سے پایا جائے پس وہی اس کے بدلہ میں جائے ہم ظالموں کو یہی سزا دیتے ہیں
سوره یوسف آیه 75
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ
پس [یوسف] پیش از [بررسی] بارِ برادرش، شروع به [بررسی] بارهای [دیگر] برادران کرد، آن گاه آبخوری پادشاه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چاره اندیشی نمودیم؛ زیرا او نمی توانست بر پایه قوانین پادشاه [مصر] برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد [بازداشت برادرش از راهی دیگر عملی شود]. هر که را بخواهیم [به] درجاتی بالا می بریم و برتر از هر صاحب دانشی، دانشمندی است.
پس (یوسف یا مأمور او) شروع در تحقیق از بارهای ایشان پیش از بار برادر کرد، آخر آن مشربه را از بار برادر خود (بنیامین) بیرون آورد. این تدبیر را ما به یوسف آموختیم، که در آیین ملک این نبود که بتوان آن برادر را به گرو بگیرد، جز آنکه خدا بخواهد (و دستوری از طریق وحی به یوسف بیاموزد. و ما که خدای جهانیم) هر کس را بخواهیم به مراتب بلند میرسانیم و (تا مردم بدانند که) فوق هر دانشمندی دانشمندتری وجود دارد.
he searched their bags before his brother`s and then took out the goblet from his brother`s bag. as such we directed joseph. by the king`s law he had no right to seize his brother unless allah willed otherwise. we raise whom we will in rank; over every knowledgeable person is one who knows.
پھر یوسف نے اپنے بھائی کے اسباب سے پہلےان کے اسباب دیکھنے شروع کیے پھر وہ کٹورا اپنے بھائی کے اسباب سے نکالا ہم نے یوسف کو ایسی تدبیر بتائی تھی بادشاہ کے قانون سے تو وہ اپنے بھائی کو ہرگز نہ لے سکتا تھا مگر یہ کہ الله چاہے ہم جس کے چاہیں درجے بلند کرتے ہیں اور ہر ایک دانا سے بڑھ کر دوسرا دانا ہے
سوره یوسف آیه 76
قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ
برادران گفتند: اگر این شخص دزدی می کند [خلاف انتظار نیست]؛ زیرا پیش تر برادر [ی داشت که] او هم دزدی کرد. یوسف [به مقتضای کرامت و جوانمردی] این تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنی نگفت و این راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلوده تر از این] است [که ظاهرتان نشان می دهد] و خدا به آنچه بیان می کنید، داناتر است.
برادران گفتند که اگر این دزدی کند (بعید نیست که) برادرش (یوسف) نیز از این پیش دزدی کرد. یوسف باز قضیه را در دل پنهان کرد و به آنها اظهار نکرد (و در دل) گفت: شما بسیار مردم بدتری هستید و خدا به حقیقت آنچه نسبت میدهید آگاهتر است.
they said: `if he is a thief know then that a brother of his has committed theft before him. ` but joseph kept it secret and did not reveal it to them. he said: `you are in a worse position. and allah knows well what you describe. `
انہوں نے کہا اگر اس نے چوری کی ہے تو اس سے پہلے اس کے بھائی نے بھی چوری کی تھی تب یوسف نے اپنے دل میں آہستہ سے کہا اور انہیں نہیں جتایا کہا تم درجے میں بدتر ہو اور الله خوب جانتا ہے جو کچھ تم بیان کرتے ہو
سوره یوسف آیه 77
قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
گفتند: ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بی تردید ما تو را از نیکوکاران می بینیم.
برادران گفتند: ای عزیز مصر، او را پدر پیری است (که به او علاقه شدیدی دارد، لطفی کن و) یکی از ما را به جای او نگاه دار، که تو به چشم دل ما از نیکان عالمی.
they said: `mighty prince, his father is old, advanced in years, take one of us instead of him. we can see you are amongst the gooddoers. `
انہوں نے کہا اے عزیز! بے شک اس کا باپ بوڑھا بڑی عمر کا ہے سو اسکی جگہ ہم میں سے ایک کو رکھ لے ہم تم کو احسان کرنے والا دیکھتے ہیں
سوره یوسف آیه 78
قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ
گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسی را که متاع خود را نزد وی یافته ایم، که در این صورت ستمکار خواهیم بود.
یوسف گفت: معاذ اللّه که ما جز آن که متاع خود را نزد او یافتهایم دیگری را بگیریم، که اگر چنین کنیم بسیار مردم ستمکاری هستیم.
he replied: `allah forbid that we should seize any but he with whom our property was found, for then we should be harmdoers. `
کہا الله کی پناہ کہ ہم بجز اس کے جس کے پاس اپنا اسباب پایا کسی اور کو پکڑیں تب تو ہم بڑے ظالم ہیں
سوره یوسف آیه 79
فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ
پس هنگامی که از عزیز مأیوس شدند، در کناری [با یکدیگر] به گفتگوی پنهان پرداختند. بزرگشان گفت: آیا ندانستید که پدرتان از شما پیمان استوار خدایی گرفت و پیش تر هم درباره یوسف کوتاهی کردید، بنابراین من هرگز از این سرزمین بیرون نمی آیم تا پدرم به من اجازه دهد، یا خدا درباره من حکم کند؛ و او بهترین حکم کنندگان است.
چون برادران از او مأیوس شدند با خود خلوت کرده و در سخن، سرّ خود به میان آوردند، برادر بزرگ گفت: آیا نه این است که پدر از شما عهد و سوگند به نام خدا گرفته است و از این پیش هم درباره یوسف مقصر بودید؟ (ما دیگر با چه آبرو نزد پدر رویم؟) من که هرگز از این سرزمین برنخیزم تا پدرم اجازه دهد یا خدای عالم حکمی درباره من فرماید، که او بهترین حکمفرمایان است.
when they despaired of him, they went in private to confer together. the eldest said: `do you not know that your father took a pledge from you in the name of allah, and that you failed before regarding joseph? i shall never stir from this land until my father gives me leave or allah makes known to me his judgement: he is the best of judges.
پھر جب اس سےناامید ہوئے مشورہ کرنے کے لیے اکیلے ہو بیٹھے ان میں سے بڑے نے کہا کیا تمہیں معلوم نہیں کہ تمہارے باپ نے تم سے الله کا عہد لیا تھا اور پہلے جویوسف کے حق میں قصور کر چکے ہو سو میں تو اس ملک سے ہرگز نہیں جاؤں گا یہاں تک کہ میرا با پ مجھے حکم دے یا میرے لیے الله کوئی حکم فرمائے اور وہ بہتر فیصلہ کرنے والا ہے
سوره یوسف آیه 80
ارْجِعُواْ إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ
شما به سوی پدرتان بازگردید، پس به او بگویید: ای پدر! بدون شک پسرت دزدی کرد، و ما جز به آنچه دانستیم گواهی ندادیم وحافظ ونگهبان نهان هم [که در آن چه اتفاقی افتاده] نبودیم.
شما نزد پدر باز شوید و بگویید که فرزندت (بنیامین در مصر) سرقت کرد (و بدین جرم گرفتار شد) و ما جز بر آنچه دانستیم گواهی ندادیم و (لیکن حقیقت امر هر چه بود) ما حافظ اسرار غیب نبودیم.
return, all of you to your father and say to him: `father, your son has committed a theft. we testify only to what we know. how could we guard against the unforeseen?
تم اپنے باپ کے پاس لوٹ جاؤ اور کہو اے ہمارے باپ! تیرے بیٹے نے چوری کی اور ہم نے وہی کہا تھا جس کا ہمیں علم تھا اور ہمیں غیب کی خبر نہ تھی
سوره یوسف آیه 81
وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
حقیقت را از شهری که در آن بودیم [و در و دیوارش گواه است] و از کاروانی که با آن آمدیم بپرس؛ و یقیناً ما راستگوییم.
و از مردم آن شهر و از آن قافله که ما با آن آمدیم حقیقت را جویا شو تا صدق دعوی ما کاملا بر تو معلوم گردد.
ask the village where we were and the caravan in which we traveled, we speak the truth. `
اوراس گاؤں سے پوچھ لیجیئے جس میں ہم تھے اور اس قافلہ سے بھی جس میں ہم آئے ہیں اور بے شک ہم سچے ہیں
سوره یوسف آیه 82
قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
[برادران پس از بازگشت به کنعان، ماجرا را برای پدر بیان کردند، یعقوب] گفت: [نه چنین است که می گویید] بلکه نفوس شما کاری [زشت] را در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] پس من بدون جزع و بیتابی شکیبایی می ورزم، امید است خدا همه آنان را پیش من آرد؛ زیرا او بی تردید، دانا و حکیم است.
(آنها نزد پدر آمده و قضیه را اظهار داشتند) یعقوب گفت (این قضیه هم مانند یوسف و گرگ حقیقت ندارد) بلکه چیزی از اوهام عالم نفس بر شما جلوه نموده، پس من باز هم راه صبر نیکو پیش گیرم، که امید است خدا همه ایشان را به من باز رساند، که او خدایی دانا و درستکار است.
`no` he (jacob) said, `your souls have tempted you to do something. but come sweet patience. allah may bring them all to me. he alone is the knowing, the wise. `
کہا بلکہ تم نے دل سے ایک بات بنا لی ہے اب صبر ہی بہتر ہے الله سے امید ہے کہ شاید الله ان سب کو میرے پاس لے آئے وہی جاننے والا حکمت والا ہے
سوره یوسف آیه 83
وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
و از آنان کناره گرفت و گفت: دریغا بر یوسف! و در حالی که از غصّه لبریز بود دو چشمش از اندوه، سپید شد.
آن گاه یعقوب (از شدت حزن) روی از آنها بگردانید و گفت: وا اسفا بر فراق یوسف!و از گریه غم چشمانش سفید شد و سوز هجران و داغ دل بنهفت.
and he turned away and said: `alas for joseph! ` his eyes turned white with the grief he repressed within him.
اور اس نے ان سے منہ پھیر لیا اور کہا ہائے یوسف! اور غم سے اس کی آنکھیں سفید ہو گئیں پس وہ سخت غمگین ہوا
سوره یوسف آیه 84
قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ
گفتند: به خدا آن قدر از یوسف یاد می کنی تا سخت ناتوان شوی یا جانت را از دست بدهی.
فرزندانش (به ملامت) گفتند: به خدا سوگند که تو آن قدر دائم یوسف یوسف کنی تا از غصه فراقش مریض شوی و یا خود را به دست هلاک سپاری.
they said: `by allah, will you not cease to mention joseph until you are consumed, or are among the perishing? `
انہوں نے کہا الله کی قسم تو یوسف کی یاد کو نہیں چھوڑے گا یہاں تک کہ نکما ہو جائے یا ہلاک ہوجائے
سوره یوسف آیه 85
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
گفت: شکوه اندوه شدید و غم و غصه ام را فقط به خدا می برم و از خدا می دانم آنچه را که شما نمی دانید.
یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از (لطف بیحساب) خدا چیزی دانم که شما نمیدانید.
he replied: `i complain to allah of my anguish and sadness. i know from allah what you do not know.
کہا میں تو اپنی پریشانی اور غم کا اظہار الله ہی کے سامنے کرتا ہوں اور الله کی طرف سے میں وہ جانتا ہوں جو تم نہیں جانتے
سوره یوسف آیه 86
يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
ای پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمی شوند.
ای فرزندان من، بروید (به ملک مصر) و از حال یوسف و برادرش تحقیق کرده و جویا شوید و از رحمت خدا نومید مباشید که هرگز جز کافران هیچ کس از رحمت خدا نومید نیست.
go and seek news of joseph and his brother. do not despair of the comfort of allah, none but unbelievers despair of the comfort of allah. `
اے میرے بیٹو! جاؤ یوسف اور اس کے بھائی کی تلاش کرو اور الله کی رحمت سے نا امید نہ ہو بے شک الله کی رحمت سے نا امید نہیں ہوتے مگر وہی لوگ جو کافر ہیں
سوره یوسف آیه 87
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ
پس هنگامی که بر یوسف وارد شدند، گفتند: عزیزا! از سختی [قحطی و خشکسالی] به ما و خانواده ما گزند و آسیب رسیده و [برای دریافت آذوقه] مال ناچیزی آورده ایم، پس پیمانه ما را کامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زیرا خدا صدقه دهندگان را پاداش می دهد.
برادران (به امر پدر باز به مصر نزد یوسف آمده) چون بر او وارد شدند گفتند: ای عزیز مصر، ما با همه اهل بیت خود به فقر و قحطی و بیچارگی گرفتار شدیم و با متاعی ناچیز و بیقدر (حضور تو) آمدیم، پس بر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا و از ما به صدقه دستگیری کن، که خدا صدقه بخشندگان را نیکو پاداش میدهد.
and when they presented themselves before him they said: `o mighty prince, we and our people are afflicted with distress. we have brought but little merchandise. fill up the measure, and be charitable to us; allah rewards the charitable. `
پھر جب وہ ان کے پاس آئے تو کہا اے عزیز! ہمیں اور ہمارے گھر والوں کو قحط کی وجہ سے بڑی تکلیف ہے اور کچھ نکمی چیز لائے ہیں سو آپ پورا غلہ بھر دیجیئے اورخیرات دیجئے بے شک الله خیرات دینے والوں کو ثواب دیتا ہے
سوره یوسف آیه 88
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ
گفت: آیا زمانی که نادان بودید، دانستید با یوسف و برادرش چه کردید؟
گفت: شما برادران یوسف در دوران جهل و نادانی فهمیدید که با یوسف و برادرش چه کردید؟
`do you know` he replied, `what you did to joseph and his brother in your ignorance? `
کہا تمہیں یاد ہے جو کچھ تم نے یوسف اور اس کے بھائی کے ساتھ کیا تھا جب تمہیں سمجھ نہ تھی
سوره یوسف آیه 89
قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
گفتند: شگفتا! آیا تو خود یوسفی؟! گفت: من یوسفم و این برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بی تردید هر کس پرهیزکاری کند و شکیبایی ورزد، [پاداش شایسته می یابد]؛ زیرا خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.
آنان گفتند: آیا تو همان یوسف هستی؟پاسخ داد که آری من همان یوسفم و این برادر من (بنیامین) است، خدا بر ما منّت نهاد (و ما را به دیدار هم پس از چهل سال رسانید) که البته هر کس تقوا و صبر پیشه کند خدا اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد.
they said: `are you joseph? ` `i am joseph, ` he answered, `and this is my brother. allah has been gracious to us. those who keep from evil and are patient, indeed, allah does not let the wage of the good doers go to waste. `
کہا کیا تو ہی یوسف ہے کہا میں ہی یوسف ہوں اور یہ میرا بھائی ہے الله نے ہم پر احسان کیابے شک جو ڈرتا ہے اور صبر کتا ہے تو الله بھی نیکوں کا اجر ضائع نہیں کرتا
سوره یوسف آیه 90
قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ
گفتند: به خدا سوگند یقیناً که خدا تو را بر ما برتری بخشید و به راستی که ما خطاکار بودیم.
برادران گفتند: به خدا که خدا تو را بر ما (به ملک و عزت و عقل و حسن و کمال) برگزید و ما (در حق تو) مقصر و خطاکار بودیم.
`by allah, ` they said, `allah has preferred you above us all. we have indeed been sinful. `
انہوں نے کہا الله کی قسم البتہ تحقیق الله نے تمہیں ہم پر بزرگی دی اوربے شک ہم غلط کار تھے
سوره یوسف آیه 91
قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است.
یوسف گفت: امروز هیچ خجل و متأثر نباشید، که خدا گناه شما ببخشد و او مهربانترین مهربانان است.
he replied: `let no reproach be on you this day. allah will forgive you he is the most merciful of the merciful.
کہا آج تم پر کوئی الزام نہیں الله تمہیں بخشے اور وہ سب سے زیادہ مہربان ہے
سوره یوسف آیه 92
اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ
این پیراهنم را ببرید، و روی صورت پدرم بیندازید، او بینا می شود و همه خاندانتان را نزد من آورید.
اکنون این پیراهن مرا نزد پدرم (یعقوب) برده و به روی او افکنید تا دیدگانش باز بینا شود آنگاه (او و) همه اهل بیت و خویشان خود را (از کنعان به مصر) نزد من آرید.
go, take this shirt of mine and cast it over my father`s face, he will recover his sight. then return to me with all your family. `
یہ کرتہ میرا لے جاؤ اور اسے میرے باپ کے منہ پر ڈال دو کہ وہ بینا ہوجائے اور میرے پاس اپنے سب کنبے کو لے آؤ
سوره یوسف آیه 93
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ
و زمانی که کاروان [از مصر] رهسپار [کنعان] شد، پدرشان گفت: بی تردید، بوی یوسف را می یابم اگر مرا سبک عقل ندانید.
و چون کاروان از مصر بیرون آمد یعقوب گفت: اگر مرا تخطئه نکنید من بوی یوسف را میشنوم.
as the caravan departed, their father said: `i smell the scent of joseph, unless you think i am foolish. `
اور جب قافلہ روانہ ہوا تو ان کے باپ نے کہا بے شک میں یوسف کی بو پاتا ہوں اگر مجھے دیوانہ نہ بناؤ
سوره یوسف آیه 94
قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ
گفتند: به خدا سوگند تو در همان خطا و گمراهی دیرینت هستی.
شنوندگان گفتند: قسم به خدا که تو از قدیم الایام تا کنون (از شوق یوسف) حواست پریشان و عقلت مشوّش است (که هنوز بوی یوسف میشنوی).
`by allah, ` they said, `this is but your old illusion. `
لوگو ں نے کہا الله کی قسم بے شک تو البتہ اپنی گمراہی میں مبتلا ہے
سوره یوسف آیه 95
فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
پس هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی می دانم که شما نمی دانید؟
پس از آنکه بشیر آمد (و بشارت یوسف آورد) پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش (به وصل) روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟!
and when the bearer of glad tidings arrived, he laid joseph`s shirt over him, and he saw once again. he said: `did i not tell you that i know from allah what you do not know? `
پھر جب خوشخبری دینے والا آیا اس نے وہ کرتہ اس کے منہ پر ڈال دیا تو بینا ہو گیا کہا میں نے تمہیں نہیں کہا تھا کہ میں الله کی طرف سے وہ جانتا ہوں جو تم نہیں جانتے
سوره یوسف آیه 96
قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بی تردید ما خطاکار بوده ایم.
در آن حال برادران یوسف عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطای بزرگ مرتکب شدهایم.
his sons said: `father, ask forgiveness for our sins. we have indeed been sinners. `
انہوں نے کہا اے ہمارے باپ! ہمارے گناہ بحشوا دیجیئے بے شک ہم ہی غلط کار تھے
سوره یوسف آیه 97
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
گفت: برای شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
پدر گفت: به زودی از درگاه خدا برای شما آمرزش میطلبم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.
he said: `i shall ask my lord to forgive you. he is forgiving, the most merciful. `
کہا عنقریب اپنے رب سے تمہارے لی معافی مانگوں گا بے شک وہ غفور رحیم ہے
سوره یوسف آیه 98
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ
پس زمانی که بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را کنار خود جای داد و گفت: همگی با خواست خدا [آسوده خاطر و] در کمال امنیت وارد مصر شوید.
پس چون بر یوسف وارد شدند، یوسف پدر و مادر خود را در آغوش آورد و (از آنجا که به استقبالشان آمده بود) گفت: به شهر مصر در آیید که ان شاء اللّه ایمن خواهید بود.
and when they entered before joseph, he took his father and mother into his arms and said: `welcome to egypt, safe, if allah wills! `
پھر جب یوسف کے پاس آئے تو اس نے اپنے ماں باپ کو اپنے پاس جگہ دی اور کہا مصر میں داخل ہو جاؤ اگر الله نے چاہا تو امن سے رہو گے
سوره یوسف آیه 99
وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه برای او به سجده افتادند و گفت: ای پدر! این تعبیر خواب پیشین من است که پروردگارم آن را تحقق داد، و یقیناً به من احسان کرد که از زندان رهاییم بخشید، و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم فتنه انداخت، از آن بیابان نزد من آورد، پروردگارم برای هر چه بخواهد با لطف برخورد می کند؛ زیرا او دانا و حکیم است.
و پدر و مادر را بر تخت بنشاند و آنها همگی پیش او (به شکرانه دیدار او، خدا را) سجده کردند، و یوسف در آن حال گفت: ای پدر، این بود تعبیر خوابی که از این پیش دیدم، که خدای من آن خواب را واقع و محقق گردانید و درباره من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و شما را از بیابان دور به اینجا آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد، که خدای من لطف و کرمش به آنچه مشیّتش تعلق گیرد شامل شود و هم او دانا و محکم کار است.
he lifted his parents to the throne, and (the others) bowed before him. joseph said to his father: `this is the meaning of my vision of long ago, my lord has verified it. he has been gracious to me. he brought me out of prison and brought you out of the desert after satan had corrupted (the relationship) between me and my brothers. my lord is gentle to whom he will. he alone is the knower, the wise.
اور اپنے ماں باپ کو تخت پر اونچا بٹھایا اور اس کے آگے سب سجدہ میں گر پڑے اور کہا اےباپ میرے اس پہلے خواب کی یہ تعبیر ہے اسے میرے رب نے سچ کر دکھایا اوراس نے مجھ پر احسان کیا جب مجھے قید خانے سے نکالا اور تمہیں گاؤں سے لے آیا اس کے بعد کہ شیطان مجھ میں اورمیرے بھائیوں میں جھگڑا ڈال چکا بے شک میرا رب جس کے لیے چاہتا ہے مہربانی فرماتا ہے بے شک وہی جاننے والا حکمت والا ہے
سوره یوسف آیه 100
https://janat1.ir/quran/?hizb=49
اشعــار دوبیتــی زیبــا
-
دوبیتی های ویژه ماه مبارک رمضان
50 شعر و پیامک
-
دوبیتی های شهادت حضرت عباس علیه السلام
30 شعر و اس ام اس
-
پیامک های شهادت دردانه ابی عبداله
بیش از 20 شعر
مفـــاتیح الجنـــان
-
زیارت عاشورا همراه با ترجمه فارسی
بیش از 17 میلیون بازدید
-
متن کامل زیارت وارث
بیش از 2 میلیون بازدید
-
متن کامل زیارت ناحیه مقدسه
بیش از 1 میلیون بازدید
سرفصل اصلی
114 سوره قرآن
- 1 . حمد
- 2 . بقره
- 3 . آل عمران
- 4 . نسا
- 5 . مائده
- 6 . انعام
- 7 . اعراف
- 8 . انفال
- 9 . توبه
- 10 . یونس
- 11 . هود
- 12 . یوسف
- 13 . رعد
- 14 . ابراهیم
- 15 . حجر
- 16 . نحل
- 17 . اسرا
- 18 . کهف
- 19 . مریم
- 20 . طه
- 21 . انبیا
- 22 . حج
- 23 . مومنون
- 24 . نور
- 25 . فرقان
- 26 . شعرا
- 27 . نمل
- 28 . قصص
- 29 . عنکبوت
- 30 . روم
- 31 . لقمان
- 32 . سجده
- 33 . احزاب
- 34 . سبا
- 35 . فاطر
- 36 . یس
- 37 . صافات
- 38 . ص
- 39 . زمر
- 40 . غافر
- 41 . فصلت
- 42 . شوری
- 43 . زخرف
- 44 . دخان
- 45 . جاثیه
- 46 . احقاف
- 47 . محمد
- 48 . فتح
- 49 . حجرات
- 50 . ق
- 51 . ذاریات
- 52 . طور
- 53 . نجم
- 54 . قمر
- 55 . الرحمن
- 56 . واقعه
- 57 . حدید
- 58 . مجادله
- 59 . حشر
- 60 . ممتحنه
- 61 . صف
- 62 . جمعه
- 63 . منافقون
- 64 . تغابن
- 65 . طلاق
- 66 . تحریم
- 67 . ملک
- 68 . قلم
- 69 . الحاقة
- 70 . معارج
- 71 . نوح
- 72 . جن
- 73 . مزمل
- 74 . مدثر
- 75 . قیامة
- 76 . انسان
- 77 . مرسلات
- 78 . نبا
- 79 . نازعات
- 80 . عبس
- 81 . تکویر
- 82 . انفطار
- 83 . مطففین
- 84 . انشقاق
- 85 . بروج
- 86 . طارق
- 87 . اعلی
- 88 . غاشیة
- 89 . فجر
- 90 . بلد
- 91 . شمس
- 92 . لیل
- 93 . ضحی
- 94 . انشراح
- 95 . التین
- 96 . علق
- 97 . قدر
- 98 . بینه
- 99 . زلزال
- 100 . عادیات
- 101 . قارعه
- 102 . تکاثر
- 103 . عصر
- 104 . همزة
- 105 . فیل
- 106 . قریش
- 107 . ماعون
- 108 . کوثر
- 109 . کافرون
- 110 . نصر
- 111 . لهب
- 112 . توحید
- 113 . فلق
- 114 . ناس
- 115 . اطلاعات قرآن
30 جزء قرآن
120 حزب قرآن
- حزب 1
- حزب 2
- حزب 3
- حزب 4
- حزب 5
- حزب 6
- حزب 7
- حزب 8
- حزب 9
- حزب 10
- حزب 11
- حزب 12
- حزب 13
- حزب 14
- حزب 15
- حزب 16
- حزب 17
- حزب 18
- حزب 19
- حزب 20
- حزب 21
- حزب 22
- حزب 23
- حزب 24
- حزب 25
- حزب 26
- حزب 27
- حزب 28
- حزب 29
- حزب 30
- حزب 31
- حزب 32
- حزب 33
- حزب 34
- حزب 35
- حزب 36
- حزب 37
- حزب 38
- حزب 39
- حزب 40
- حزب 41
- حزب 42
- حزب 43
- حزب 44
- حزب 45
- حزب 46
- حزب 47
- حزب 48
- حزب 49
- حزب 50
- حزب 51
- حزب 52
- حزب 53
- حزب 54
- حزب 55
- حزب 56
- حزب 57
- حزب 58
- حزب 59
- حزب 60
- حزب 61
- حزب 62
- حزب 63
- حزب 64
- حزب 65
- حزب 66
- حزب 67
- حزب 68
- حزب 69
- حزب 70
- حزب 71
- حزب 72
- حزب 73
- حزب 74
- حزب 75
- حزب 76
- حزب 77
- حزب 78
- حزب 79
- حزب 80
- حزب 81
- حزب 82
- حزب 83
- حزب 84
- حزب 85
- حزب 86
- حزب 87
- حزب 88
- حزب 89
- حزب 90
- حزب 91
- حزب 92
- حزب 93
- حزب 94
- حزب 95
- حزب 96
- حزب 97
- حزب 98
- حزب 99
- حزب 100
- حزب 101
- حزب 102
- حزب 103
- حزب 104
- حزب 105
- حزب 106
- حزب 107
- حزب 108
- حزب 109
- حزب 110
- حزب 111
- حزب 112
- حزب 113
- حزب 114
- حزب 115
- حزب 116
- حزب 117
- حزب 118
- حزب 119
- حزب 120
604 صفحه قرآن عثمان طه
- صفحه 1
- صفحه 2
- صفحه 3
- صفحه 4
- صفحه 5
- صفحه 6
- صفحه 7
- صفحه 8
- صفحه 9
- صفحه 10
- صفحه 11
- صفحه 12
- صفحه 13
- صفحه 14
- صفحه 15
- صفحه 16
- صفحه 17
- صفحه 18
- صفحه 19
- صفحه 20
- صفحه 21
- صفحه 22
- صفحه 23
- صفحه 24
- صفحه 25
- صفحه 26
- صفحه 27
- صفحه 28
- صفحه 29
- صفحه 30
- صفحه 31
- صفحه 32
- صفحه 33
- صفحه 34
- صفحه 35
- صفحه 36
- صفحه 37
- صفحه 38
- صفحه 39
- صفحه 40
- صفحه 41
- صفحه 42
- صفحه 43
- صفحه 44
- صفحه 45
- صفحه 46
- صفحه 47
- صفحه 48
- صفحه 49
- صفحه 50
- صفحه 51
- صفحه 52
- صفحه 53
- صفحه 54
- صفحه 55
- صفحه 56
- صفحه 57
- صفحه 58
- صفحه 59
- صفحه 60
- صفحه 61
- صفحه 62
- صفحه 63
- صفحه 64
- صفحه 65
- صفحه 66
- صفحه 67
- صفحه 68
- صفحه 69
- صفحه 70
- صفحه 71
- صفحه 72
- صفحه 73
- صفحه 74
- صفحه 75
- صفحه 76
- صفحه 77
- صفحه 78
- صفحه 79
- صفحه 80
- صفحه 81
- صفحه 82
- صفحه 83
- صفحه 84
- صفحه 85
- صفحه 86
- صفحه 87
- صفحه 88
- صفحه 89
- صفحه 90
- صفحه 91
- صفحه 92
- صفحه 93
- صفحه 94
- صفحه 95
- صفحه 96
- صفحه 97
- صفحه 98
- صفحه 99
- صفحه 100
- صفحه 101
- صفحه 102
- صفحه 103
- صفحه 104
- صفحه 105
- صفحه 106
- صفحه 107
- صفحه 108
- صفحه 109
- صفحه 110
- صفحه 111
- صفحه 112
- صفحه 113
- صفحه 114
- صفحه 115
- صفحه 116
- صفحه 117
- صفحه 118
- صفحه 119
- صفحه 120
- صفحه 121
- صفحه 122
- صفحه 123
- صفحه 124
- صفحه 125
- صفحه 126
- صفحه 127
- صفحه 128
- صفحه 129
- صفحه 130
- صفحه 131
- صفحه 132
- صفحه 133
- صفحه 134
- صفحه 135
- صفحه 136
- صفحه 137
- صفحه 138
- صفحه 139
- صفحه 140
- صفحه 141
- صفحه 142
- صفحه 143
- صفحه 144
- صفحه 145
- صفحه 146
- صفحه 147
- صفحه 148
- صفحه 149
- صفحه 150
- صفحه 151
- صفحه 152
- صفحه 153
- صفحه 154
- صفحه 155
- صفحه 156
- صفحه 157
- صفحه 158
- صفحه 159
- صفحه 160
- صفحه 161
- صفحه 162
- صفحه 163
- صفحه 164
- صفحه 165
- صفحه 166
- صفحه 167
- صفحه 168
- صفحه 169
- صفحه 170
- صفحه 171
- صفحه 172
- صفحه 173
- صفحه 174
- صفحه 175
- صفحه 176
- صفحه 177
- صفحه 178
- صفحه 179
- صفحه 180
- صفحه 181
- صفحه 182
- صفحه 183
- صفحه 184
- صفحه 185
- صفحه 186
- صفحه 187
- صفحه 188
- صفحه 189
- صفحه 190
- صفحه 191
- صفحه 192
- صفحه 193
- صفحه 194
- صفحه 195
- صفحه 196
- صفحه 197
- صفحه 198
- صفحه 199
- صفحه 200
- صفحه 201
- صفحه 202
- صفحه 203
- صفحه 204
- صفحه 205
- صفحه 206
- صفحه 207
- صفحه 208
- صفحه 209
- صفحه 210
- صفحه 211
- صفحه 212
- صفحه 213
- صفحه 214
- صفحه 215
- صفحه 216
- صفحه 217
- صفحه 218
- صفحه 219
- صفحه 220
- صفحه 221
- صفحه 222
- صفحه 223
- صفحه 224
- صفحه 225
- صفحه 226
- صفحه 227
- صفحه 228
- صفحه 229
- صفحه 230
- صفحه 231
- صفحه 232
- صفحه 233
- صفحه 234
- صفحه 235
- صفحه 236
- صفحه 237
- صفحه 238
- صفحه 239
- صفحه 240
- صفحه 241
- صفحه 242
- صفحه 243
- صفحه 244
- صفحه 245
- صفحه 246
- صفحه 247
- صفحه 248
- صفحه 249
- صفحه 250
- صفحه 251
- صفحه 252
- صفحه 253
- صفحه 254
- صفحه 255
- صفحه 256
- صفحه 257
- صفحه 258
- صفحه 259
- صفحه 260
- صفحه 261
- صفحه 262
- صفحه 263
- صفحه 264
- صفحه 265
- صفحه 266
- صفحه 267
- صفحه 268
- صفحه 269
- صفحه 270
- صفحه 271
- صفحه 272
- صفحه 273
- صفحه 274
- صفحه 275
- صفحه 276
- صفحه 277
- صفحه 278
- صفحه 279
- صفحه 280
- صفحه 281
- صفحه 282
- صفحه 283
- صفحه 284
- صفحه 285
- صفحه 286
- صفحه 287
- صفحه 288
- صفحه 289
- صفحه 290
- صفحه 291
- صفحه 292
- صفحه 293
- صفحه 294
- صفحه 295
- صفحه 296
- صفحه 297
- صفحه 298
- صفحه 299
- صفحه 300
- صفحه 301
- صفحه 302
- صفحه 303
- صفحه 304
- صفحه 305
- صفحه 306
- صفحه 307
- صفحه 308
- صفحه 309
- صفحه 310
- صفحه 311
- صفحه 312
- صفحه 313
- صفحه 314
- صفحه 315
- صفحه 316
- صفحه 317
- صفحه 318
- صفحه 319
- صفحه 320
- صفحه 321
- صفحه 322
- صفحه 323
- صفحه 324
- صفحه 325
- صفحه 326
- صفحه 327
- صفحه 328
- صفحه 329
- صفحه 330
- صفحه 331
- صفحه 332
- صفحه 333
- صفحه 334
- صفحه 335
- صفحه 336
- صفحه 337
- صفحه 338
- صفحه 339
- صفحه 340
- صفحه 341
- صفحه 342
- صفحه 343
- صفحه 344
- صفحه 345
- صفحه 346
- صفحه 347
- صفحه 348
- صفحه 349
- صفحه 350
- صفحه 351
- صفحه 352
- صفحه 353
- صفحه 354
- صفحه 355
- صفحه 356
- صفحه 357
- صفحه 358
- صفحه 359
- صفحه 360
- صفحه 361
- صفحه 362
- صفحه 363
- صفحه 364
- صفحه 365
- صفحه 366
- صفحه 367
- صفحه 368
- صفحه 369
- صفحه 370
- صفحه 371
- صفحه 372
- صفحه 373
- صفحه 374
- صفحه 375
- صفحه 376
- صفحه 377
- صفحه 378
- صفحه 379
- صفحه 380
- صفحه 381
- صفحه 382
- صفحه 383
- صفحه 384
- صفحه 385
- صفحه 386
- صفحه 387
- صفحه 388
- صفحه 389
- صفحه 390
- صفحه 391
- صفحه 392
- صفحه 393
- صفحه 394
- صفحه 395
- صفحه 396
- صفحه 397
- صفحه 398
- صفحه 399
- صفحه 400
- صفحه 401
- صفحه 402
- صفحه 403
- صفحه 404
- صفحه 405
- صفحه 406
- صفحه 407
- صفحه 408
- صفحه 409
- صفحه 410
- صفحه 411
- صفحه 412
- صفحه 413
- صفحه 414
- صفحه 415
- صفحه 416
- صفحه 417
- صفحه 418
- صفحه 419
- صفحه 420
- صفحه 421
- صفحه 422
- صفحه 423
- صفحه 424
- صفحه 425
- صفحه 426
- صفحه 427
- صفحه 428
- صفحه 429
- صفحه 430
- صفحه 431
- صفحه 432
- صفحه 433
- صفحه 434
- صفحه 435
- صفحه 436
- صفحه 437
- صفحه 438
- صفحه 439
- صفحه 440
- صفحه 441
- صفحه 442
- صفحه 443
- صفحه 444
- صفحه 445
- صفحه 446
- صفحه 447
- صفحه 448
- صفحه 449
- صفحه 450
- صفحه 451
- صفحه 452
- صفحه 453
- صفحه 454
- صفحه 455
- صفحه 456
- صفحه 457
- صفحه 458
- صفحه 459
- صفحه 460
- صفحه 461
- صفحه 462
- صفحه 463
- صفحه 464
- صفحه 465
- صفحه 466
- صفحه 467
- صفحه 468
- صفحه 469
- صفحه 470
- صفحه 471
- صفحه 472
- صفحه 473
- صفحه 474
- صفحه 475
- صفحه 476
- صفحه 477
- صفحه 478
- صفحه 479
- صفحه 480
- صفحه 481
- صفحه 482
- صفحه 483
- صفحه 484
- صفحه 485
- صفحه 486
- صفحه 487
- صفحه 488
- صفحه 489
- صفحه 490
- صفحه 491
- صفحه 492
- صفحه 493
- صفحه 494
- صفحه 495
- صفحه 496
- صفحه 497
- صفحه 498
- صفحه 499
- صفحه 500
- صفحه 501
- صفحه 502
- صفحه 503
- صفحه 504
- صفحه 505
- صفحه 506
- صفحه 507
- صفحه 508
- صفحه 509
- صفحه 510
- صفحه 511
- صفحه 512
- صفحه 513
- صفحه 514
- صفحه 515
- صفحه 516
- صفحه 517
- صفحه 518
- صفحه 519
- صفحه 520
- صفحه 521
- صفحه 522
- صفحه 523
- صفحه 524
- صفحه 525
- صفحه 526
- صفحه 527
- صفحه 528
- صفحه 529
- صفحه 530
- صفحه 531
- صفحه 532
- صفحه 533
- صفحه 534
- صفحه 535
- صفحه 536
- صفحه 537
- صفحه 538
- صفحه 539
- صفحه 540
- صفحه 541
- صفحه 542
- صفحه 543
- صفحه 544
- صفحه 545
- صفحه 546
- صفحه 547
- صفحه 548
- صفحه 549
- صفحه 550
- صفحه 551
- صفحه 552
- صفحه 553
- صفحه 554
- صفحه 555
- صفحه 556
- صفحه 557
- صفحه 558
- صفحه 559
- صفحه 560
- صفحه 561
- صفحه 562
- صفحه 563
- صفحه 564
- صفحه 565
- صفحه 566
- صفحه 567
- صفحه 568
- صفحه 569
- صفحه 570
- صفحه 571
- صفحه 572
- صفحه 573
- صفحه 574
- صفحه 575
- صفحه 576
- صفحه 577
- صفحه 578
- صفحه 579
- صفحه 580
- صفحه 581
- صفحه 582
- صفحه 583
- صفحه 584
- صفحه 585
- صفحه 586
- صفحه 587
- صفحه 588
- صفحه 589
- صفحه 590
- صفحه 591
- صفحه 592
- صفحه 593
- صفحه 594
- صفحه 595
- صفحه 596
- صفحه 597
- صفحه 598
- صفحه 599
- صفحه 600
- صفحه 601
- صفحه 602
- صفحه 603
- صفحه 604
حضرت مهدی عجل الله فرجه می فرمایند :
يكي از مؤمنين به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه خدا بودم كه حضرت ولي عصر امام زمان عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف را ديدم، دفتري را به من عنايت نمود كه در آن دعاي فرج و صلوات بر آن حضرت بود. سپس فرمود: به وسيله اين نوشته ها بخوان و براي ظهور و فرج من دعا كن و بر من درود و تحيّت بفرست.
دَفَعَ إلَيَّ دَفْتَراً فيهِ دُعاءُالْفَرَجِ وَ صَلاةٌ عَلَيْهِ، فَقالَ عليه السلام: فَبِهذا فَادْعُ.
إكمال الدّين، صفحه 443، حدیث 17
حکمت 239 نهج البلاغه
هر کس تن به سستى دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.
نمایش متن عربی حکمت
مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ.
برنامه های مجمع
در تمام رده های سنی
در رشته های :
خواهران : چهارشنبه ها ساعت 19
برادران : چهارشنبه ها ساعت 21:30
همراه با سخنرانی استاد حوزه
آمار بازدید و محتویات
تعداد افراد آنلاین : 418
تعداد بازدید امروز : 1,116,545
تعداد احادیث و روایات : 4,142
تعداد مقالات سایت : 16
تعداد بقاع متبرکه : 15
تعداد سخنرانی ها : 45
تعداد اشعار دوبیتی : 2,611
تعداد شخصیت ها : 7


