درس ۱۶ خانم اصفهانی پور
تفسیر سورۀ مریم
آیه ی 51:وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا
(ای پیغمبر در این کتاب از موسی یاد کن که او مخلَص بود و رسول و پیامبری والا مقام بود)
فرق مخلَص با مخلِص چیست؟
مخلَص کسی است که خدا او را برای خودش انتخاب و برگزیده است اما مخلِص کسی است که برای خدا کار می کند. تمام انبیا و اولیا مخلَص بودند چون شیطان نتوانست در آن ها راه پیدا کند چون شیطان قسم خورد که همه را گول می زنم اِلّا عِبادَکَ مِنهُم المُخلَصین
حالا در این آیه خدا می فرماید از موسی یاد کن که او مخلَص بود و چون مخلَص بود به مقام نبوت و رسالت رسید
آیه ی 52:وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا
(ما او را از طرف راست کوه طور فراخواندیم و نجوا کنان او را به خود نزدیک ساختیم )
نَادَيْنَاهُ یعنی بلند گفتیم نَجَّیناه یعنی نجوا و یواش گفتیم یعنی به موسی بلند گفتیم بیا وقتی که آمد و به ما نزدیک شد حرف خصوصی به صورت نجوا به او زدیم
از جانب طور پیداست که بعضی از مکان ها قداست دارد
و نکته ی بعد اینکه مقام قرب و نجوا از بالاترین مقام ها که خداوند به انبیا و اولیا داده است چنانچه پیغمبرص فرمودند خداوند در روز طائف و روز عقبه و تبوک و روز خیبر با مولی امیرالمومنین علیه السلام نجوا یعنی سخنی محرمانه داشته است .
آیه ی 53:وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا
(و ما از رحمت خود برادرش هارون را که پیامبر بود به او بخشیدیم )
حضرت موسی ع وقتی به پیامبری رسید از خداوند خواست که برادرش هارون به عنوان وزیر و معاونش باشد که خداوند دعای او را مستجاب کرد و در این آیه به او بشارت داد که برادرت هارون را هم با اینکه پیغمبر است به عنوان وزیر تو انتخاب کردیم. پس از این آیه معلوم می شود در یک زمان واحد دو پیغمبر می توانند هم زمان وجود داشته باشند رهبر حضرت موسی ع بود ولی هارون هم پیغمبری بود که وزیر و معاونش بود
در تفسیر روایی از پیغمبر ص بیان شده که فرمودند: حضرت موسی ع ۱۳۶ سال و هارون ۱۳۳ سال زندگی کردند
آیه ی 54:وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا
( در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او در وعده هایش صادق بود و رسول و پیامبری بزرگ بود)
در تفسیر روایی از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: این اسماعیل اسماعیل بن ابراهیم نبود بلکه یکی از پیامبران دیگر بود که خدا او را بر قوم خود مبعوث کرد اما قومش او را گرفتند و پوست سر و صورت آن حضرت را کندند آنگاه ملکی نزد آن حضرت آمد و گفت هر دستوری داری به من بده تا از قومت انتقام بگیرم اما آن حضرت فرمود من هم به مظلومیت امام حسین علیه السلام اقتدا می کنم.
حالا چرا به او صادِق الوَعد می گفتند ؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: چون با مردی وعده گذاشت و یک سال منتظرش نشست تا آمد.اینکه انسان به وعده هایش عمل کند از اخلاق انبیا است
لطفا نظر خود را درج نمایید