خطبه 1 نهج البلاغه : آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم
حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنایش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر چه کوشند ، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست ، ادا کردن نتوانند . خداوندى ، که اندیشه هاى دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند . خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهایتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان یافت ، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد . آفریدگان را به قدرت خویش بیافرید و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره هاى کوهساران ، زمینش را از لرزش بازداشت . اساس دین ، شناخت خداوند است و کمال شناخت او ، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او ، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او ، پرستش اوست . دور از هر شایبه و آمیزهاى و ، پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزهاى پاک باشد که از ذات او ، نفى هر صفت شود زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر این است که غیر از صفت خود است . هرکس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف کند ، او را به چیزى مقرون ساخته و هر که او را به چیزى مقرون دارد ، دو چیزش پنداشته و هر که دو چیزش پندارد ، چنان است که به اجزایش تقسیم کرده و هر که به اجزایش تقسیم کند ، او را ندانسته و نشناخته است . و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته و هر که محدودش پندارد ، او را بر شمرده است و هر که گوید که خدا در چیست ، خدا را درون چیزى قرار داده و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد ، دیگر جایها را از وجود او تهى کرده است . خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد ، با هر چیزى هست ، ولى نه به گونهاى که همنشین و نزدیک او باشد ، غیر از هر چیزى است ، ولى نه بدان سان که از او دور باشد . کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها . به آفریدگان خود بینا بود ، حتى آن زمان ، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند . تنها و یکتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده که فقدانش موجب تشویش گردد . موجودات را چنانکه باید بیافرید و آفرینش را چنانکه باید آغاز نهاد . بىآنکه نیازش به اندیشهاى باشد یا به تجربهاى که از آن سود برده باشد یا به حرکتى که در او پدید آمده باشد و نه دل مشغولى که موجب تشویش شود . آفرینش هر چیزى را در زمان معینش به انجام رسانید و میان طبایع گوناگون ، سازش پدید آورد و هر چیزى را غریزه و سرشتى خاص عطا کرد . و هر غریزه و سرشتى را خاص کسى قرار داد ، پیش از آنکه بر او جامه آفرینش پوشد ، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کارى را مىدانست . آنگاه ، خداوند سبحان فضاهاى شکافته را پدید آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازین را بیافرید و در آن آبى متلاطم و متراکم با موجهاى دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سختوزنده توفانزاى نهاد . و فرمان داد ، که بار خویش بر پشت استوار دارد و نگذارد که فرو ریزد ، و در همان جاى که مقرر داشته بماند . هوا در زیر آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جریان یافت . [ و تا آن آب در تموج آید ] ، باد دیگرى بیافرید و این باد ، سترون بود که تنها کارش ، جنبانیدن آب بود . آن باد همواره در وزیدن بود وزیدنى تند ، از جایگاهى دور و ناشناخته . و فرمانش داد که بر آن آب موّاج ،وزیدن گیرد و امواج آن دریا برانگیزد و آنسان که مشک را مىجنبانند ، آب را به جنبش واداشت . باد به گونهاى بر آن می وزید ، که در جایى تهى از هر مانع بوزد . باد آب را پیوسته زیر و رو کرد و همه اجزاى آن در حرکت آورد تا کف بر سر برآورد ، آنسان که از شیر ، کره حاصل شود . آنگاه خداى تعالى آن کفها به فضاى گشاده ، فرا برد و از آن هفت آسمان را بیافرید . در زیر آسمانها موجى پدید آورد تا آنها را از فرو ریختن باز دارد . و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بی هیچ ستونى که بر پایشان نگه دارد یا میخى که اجزایشان به هم پیوسته گرداند . سپس به ستارگان بیاراست و اختران تابناک پدید آورد و چراغهاى تابناک مهر و ماه را بر افروخت ، هر یک در فلکى دور زننده و سپهرى گردنده چونان لوحى متحرک سپس ، میان آسمانهاى بلند را بگشاد و آنها را از گونهگون فرشتگان پر نمود . برخى از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند ، بىآنکه رکوعى کرده باشند ، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند . صف در صف ، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود . خدا را می ستایند و از ستودن ملول نمىگردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد . گروهى از فرشتگان امینان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مىرسانند و آنچه مقدر کرده و مقرر داشته ، به زمین مىآورند و باز مىگردند . گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اویند . شمارى از ایشان پایهایشان بر روى زمین فرودین است و گردنهایشان به آسمان فرازین کشیده شده و اعضاى پیکرشان از اقطار زمین بیرون رفته و دوشهایشان آنچنان نیرومند است که توان آن دارند که پایه هاى عرش را بر دوش کشند . از هیبت عظمت خداوندى یاراى آن ندارند که چشم فرا کنند ، بلکه ، همواره ، سر فروهشته دارند و بالها گرد کرده و خود را در آنها پیچیدهاند . میان ایشان و دیگران ، حجابهاى عزّت و عظمت فرو افتاده و پرده هاى قدرت کشیده شده است . هرگز پروردگارشان را در عالم خیال و توهم تصویر نمی کنند و به صفات مخلوقات متصفش نمی سازند و در مکانها محدودش نمىدانند و براى او همتایى نمی شناسند و به او اشارت نمی نمایند . هم از این خطبه [ در صفت آفرینش آدم ( علیه السلام ) ] آنگاه خداى سبحان ، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شورهزار بود ، خاکى بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید . پس نمناکش ساخت تا چسبنده شد و از آن پیکرى ساخت داراى اندامها و اعضا و مفاصل . و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه . و تا مدتى معین و زمانى مشخص سختش گردانید . آنگاه از روح خود در آن بدمید . آن پیکر گلین که جان یافته بود ، از جاى برخاست که انسانى شده بود با ذهنى که در کارها به جولانش درآورد و با اندیشهاى که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایى که چون ابزارهایى به کارشان گیرد و نیروى شناختى که میان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بویها و رنگها و چیزها را دریابد . معجونى سرشته از رنگهاى گونهگون . برخى همانند یکدیگر و برخى مخالف و ضد یکدیگر . چون گرمى و سردى ، ترى و خشکى [ و اندوه و شادمانى ] . خداى سبحان از فرشتگان امانتى را که به آنها سپرده بود ، طلب داشت و عهد و وصیتى را که با آنها نهاده بود ، خواستار شد که به سجود در برابر او اعتراف کنند و تا اکرامش کنند در برابرش خاشع گردند . پس ، خداى سبحان گفت که در برابر آدم سجده کنید . همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کردن سر بر تافت . گرفتار تکبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چیره شده بود . بر خود ببالید که خود از آتش آفریده شده بود و آدم را که از مشتى گل سفالین آفریده شده بود ، خوار و حقیر شمرد . خداوند ابلیس را مهلت ارزانى داشت تا به خشم خود کیفرش دهد و تا آزمایش و بلاى او به غایت رساند و آن وعده که به او داده بود ، به سر برد . پس او را گفت که تو تا روز رستاخیز از مهلت داده شدگانى . آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد ، سرایى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جایگاهى همه ایمنى . و از ابلیس و دشمنىاش برحذر داشت . ولى دشمن که آدم را در آن سراى خوش و امن ، همنشین نیکان دید ، بر او رشک برد . آدم یقین خویش بداد و شک بستد و اراده استوارش به سستى گرایید و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشیمانى و حسرت بدل شد . ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و کلمه رحمت خویش به او بیاموخت و وعده داد که بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند . لیکن نخست او را به این جهان بلا و محنت و جایگاه زادن و پروردن فرو فرستاد . خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحى می شود ، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند ، به هنگامى که بیشتر مردم ، پیمانى را که با خدا بسته بودند ، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براى او در عبادت شریکانى قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند ، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندى بریده بودند . پس پیامبران را به میانشان بفرستاد . پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد بردهاند ، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند . و نشانه هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روى زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان می شود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى که پیرشان می کند یا حوادثى که بر سرشان می تازد ، آگاهشان سازند . خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران ، بی نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود . پیامبران را اندک بودن یاران ، در کار سست نکرد و فراوانى تکذیب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى که پیشین بودند ، نام پیامبرانى را که زان سپس خواهند آمد ، گفته بود و برخى را که پسین بودند ، به پیامبران پیشین شناسانده بود . قرنها بدین منوال گذشت و روزگاران سپرى شد . پدران به دیار نیستى رفتند و فرزندان جاى ایشان بگرفتند و خداوند سبحان ، محمد رسول اللّه ( صلى اللّه علیه و آله ) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پایان برد . در حالى که از پیامبران برایش پیمان گرفته شده بود . نشانه هاى پیامبرىاش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتى عظیم همراه بود . در این هنگام مردم روى زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیدت و آیین و رسمى دیگر بود : پارهاى خدا را به آفریدگانش تشبیه می کردند . پارهاى او را به نامهایى منحرف می خواندند و جماعتى مىگفتند که این جهان هستى ، آفریده دیگرى است . خداوند به رسالت محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) آنان را از گمراهى برهانید و ننگ جهالت از آنان بزدود . خداوند سبحان ، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) عطا کرد و براى او آن را پسندید که در نزد خود داشت . پس عزیزش داشت و از این جهان فرودین که قرین بلا و محنت است ، روى گردانش نمود و کریمانه جانش بگرفت . درود خدا بر او و خاندانش باد . محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) نیز در میان امّت خود چیزهایى به ودیعت نهاد که دیگر پیامبران در میان امّت خود به ودیعت نهاده بودند زیرا هیچ پیامبرى امّت خویش را بعد از خود سرگردان رها نکرده است ، بىآنکه راهى روشن پیش پایشان گشوده باشد یا نشانهاى صریح و آشکار براى هدایتشان قرار داده باشد . محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او نازل شده بود ، در میان شما نهاد ، کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان شده بود و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده بود . معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و چه کارهایى واجب یا حرام . خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست . مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته . هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است . و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده . احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن حکم شده و در سنت ، آن حکم نسخ گشته و احکامى است که در سنت ، به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترکش رخصت داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فرازآید ، واجب و چون زمانش سپرى گردد ، وجوبش زایل شود . و در باب امورى که ارتکاب آن گناه کبیره است و خدا به کیفر آن ، وعید آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه صغیره است و مستوجب غفران و آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته آید و هر کس مخیر است که بیش از آن هم به جاى آورد . و از این خطبه [ در ذکر حج ] خداوند ، حج خانه خود را بر شما واجب گردانید و خانه خود را قبلهگاه مردم ساخت . مردم با شوق تمام ، آنسان که ستوران به آبشخور روى نهند و کبوتران به آشیانه پناه برند ، بدان درآیند . خداى سبحان حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر عظمت او فروتنى نشان دهند و به عزت و جبروت او اعتراف کنند . و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و اجابت کردند و سخن حق تصدیق نمودند و در آنجا پاى نهادند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف می کنند و در این سودا که سرمایهشان عبادت اوست ، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند . خداوند ، سبحانه و تعالى ، حج را نشانه و علامت اسلام قرار داد و کعبه را پناهگاه پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت : « براى خدا حج آن خانه بر کسانى که قدرت رفتن به آن داشته باشند ، واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد بداند که خدا از جهانیان بی نیاز است »
وفیها ذکر الحج وتحتوی علی حمد الله، وخلق العالم، وخلق الملائکة، واختیار الانبیاء، ومبعث النبی، والقرآن، والاحکام الشرعیة الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، ولا یحصی نعماءه العادون، ولا یؤدی حقه المجتهدون، الذی لا یدرکه بعد الهمم، ولا یناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود، ولا نعت موجود، ولا وقت معدود، ولا أجل ممدود.فطر الخلائق بقدرته، ونشر الریاح برحمته، ووتد بالصخور میدان أرضه. أول الدین معرفته، وکمال معرفته التصدیق به، وکمال التصدیق به توحیده، وکمال توحیده الإخلاص له، وکمال الإخلاص له نفی الصفات عنه، لشهادة کل صفة أنها غیر الموصوف، وشهادة کل موصوف أنه غیر الصفة، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثناه، و من ثناه فقد جزأه، ومن جزأه فقد جهله، ومن جهله فقد أشار إلیه، ومن أشار إلیه فقد حده، ومن حده فقد عده، ومن قال: «فیم» فقد ضمنه، ومن قال: «علام؟» فقد أخلی منه. کائن لا عن حدث، موجود لا عن عدم، مع کل شیء لا بمقارنة، وغیر کل شیء لا بمزایلة، فاعل لا بمعنی الحرکات والآلة، بصیر إذ لا منظور إلیه من خلقه، متوحد إذ لا سکن یستأنس به ولا یستوحش لفقده. خلق العالم أنشأ الخلق إنشاءً، وابتدأه ابتداءً، بلا رویة أجالها، ولا تجربة استفادها، ولا حرکة أحدثها، ولاهمامة نفس اظطرب فیها. أحال الأشیاء لأوقاتها، ولأم بین مختلفاتها، وغرز غرائزها، وألزمها أشباحها، عالماً بها قبل ابتدائها، محیطاً بحدودها وانتهائها، عارفاً بقرائنها وأحنائها. ثم أنشأ سبحانه فتق الأجواء، وشق الأرجاء، وسکائک الهواء، فأجری فیها ماءً متلاطماً تیاره، متراکماً زخاره، حمله علی متن الریح العاصفة، والزعزع القاصفة، فأمرها برده، وسلطها علی شده، وقرنها إلی حده، الهواء من تحتها فتیق، والماء من فوقها دفیق. ثم أنشأ سبحانه ریحاً اعتقم مهبها، وأدام مربها، وأعصف مجراها، وأبعد منشاها، فأمرها بتصفیق الماء الزخار، وإثارة موج البحار، فمخضته مخض السقاء، وعصفت به عصفها بالفضاء، ترد أوله علی آخره، وساجیه علی مائره، حتی عب عبابه، ورمی بالزبد رکامه، فرفعه فی هواء منفتق، وجو منفهق، فسوی منه سبع سموات، جعل سفلاهن موجاً مکفوفاً، وعلیاهن سقفاً محفوظاً، وسمکاً مرفوعاً، بغیر عمد یدعمها، ولا دسار ینظمها. ثم زینها بزینة الکواکب، وضیاء الثواقب، وأجری فیها سراجاً مستطیراً، وقمراً منیراً: فی فلک دائر، وسقف سائر، ورقیم مائر. خلق الملائکة ثم فتق ما بین السموات العلا، فملاهن أطواراً من ملائکته: منهم سجود لایرکعون، ورکوع لا ینتصبون، وصافون لا یتزایلون، ومسبحون لا یسأمون، لا یغشاهم نوم العیون، ولا سهو العقول، ولا فترة الأبدان، ولا غفلة النسیان. ومنهم أمناء علی وحیه، وألسنة إلی رسله، ومختلفون بقضائه وأمره. ومنهم الحفظة لعباده، والسدنة لأبواب جنانه. ومنهم الثابتة فی الأرضین السفلی أقدامهم، والمارقة من السماء العلیا أعناقهم، والخارجة من الأقطار أرکانهم، والمناسبة لقوائم العرش أکتافهم، ناکسة دونه أبصارهم، متلفعون تحته بأجنحتهم، مضروبة بینهم وبین من دونهم حجب العزة، وأستار القدرة، لا یتوهمون ربهم بالتصویر، ولا یجرون علیه صفات المصنوعین، ولا یحدونه بالأماکن، ولا یشیرون إلیه بالنظائر. صفة خلق آدم علیه السلام ثم جمع سبحانه من حزن الأرض وسهلها، وعذبها وسبخها، تربةً سنها بالماء حتی خلصت، ولاطها بالبلة حتی لزبت، فجبل منها صورةً ذات أحناء و وصول، و أعضاء و فصول: أجمدها حتی استمسکت، وأصلدها حتی صلصلت، لوقت معدود، وأجل معلوم، ثم نفخ فیها من روحه فمثلت إنساناً ذا أذهان یجیلها، وفکر یتصرف بها، و جوارح یختدمها، و أدوات یقلبها، و معرفة یفرق بها بین الحق والباطل، والأذواق والمشام، والألوان والأجناس، معجوناً بطینة الألوان المختلفة، والأشباه المؤتلفة، والأضداد المتعادیة، والأخلاط المتباینة، من الحر والبرد، والبلة والجمود، واستأدی الله سبحانه الملائکة ودیعته لدیهم، وعهد وصیته إلیهم، فی الإذعان بالسجود له، والخنوع لتکرمته، فقال سبحانه: (اسجدوا للآدم فسجدوا إلا إبلیس ) اعترته الحمیة، وغلبت علیهم الشقوة، وتعزز بخلقة النار، واستوهن خلق الصلصال، فأعطاه الله النظرة استحقاقاً للسخطة، واستتماماً للبلیة، وإنجازاً للعدة، فقال: (إنک من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم). ثم أسکن سبحانه آدم داراً أرغد فیها عیشه، وآمن فیها محلته، وحذره إبلیس وعداوته، فاغتره عدوه نفاسةً علیه بدار المقام، ومرافقة الأبرار، فباع الیقین بشکه، والعزیمة بوهنه، واستبدل بالجذل وجلاً، وبالإغترار ندماً. ثم بسط الله سبحانه له فی توبته، ولقاه کلمة رحمته، ووعده المرد إلی جنته، وأهبطه إلی دارالبلیة، وتناسل الذریة. اختیار الانبیاء واصطفی سبحانه من ولده أنبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم، وعلی تبلیغ الرسالة أمانتهم، لما بدل أکثر خلقه عهد الله إلیهم، فجهلوا حقه، واتخذوا الأنداد معه، واجتالتهم الشیاطین عن معرفته، واقتطعتهم عن عبادته، فبعث فیهم رسله، وواتر إلیهم أنبیاءه، لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذکروهم منسی نعمته، ویحتجوا علیهم بالتبلیغ، ویثیروا لهم دفائن العقول، ویروهم آیات المقدرة: من سقف فوقهم مرفوع، ومهاد تحتهم موضوع، ومعایش تحییهم، وآجال تفنیهم، وأوصاب تهرمهم، وأحداث تتابع علیهم، ولم یخل الله سبحانه خلقه من نبی مرسل، أو کتاب منزل، أو حجة لازمة، أو محجة قائمة، رسل لاتقصر بهم قلة عددهم، ولا کثرة المکذبین لهم: من سابق سمی له من بعده، أو غابر عرفه من قبله. علی ذلک نسلت القرون، ومضت الدهور، وسلفت الآباء، وخلفت الأبناء. مبعث النبی إلی أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله صلی الله علیه وآله لإنجاز عدته وإتمام نبوته، مأخوذاً علی النبیین میثاقه، مشهورةً سماته، کریماً میلاده. وأهل الأرض یومئذ ملل متفرقة، وأهواء منتشرة، وطرائق متشتتة، بین مشبه لله بخلقه، أو ملحد فی اسمه، أو مشیر إلی غیره، فهداهم به من الضلالة، وأنقذهم بمکانه من الجهالة. ثم اختار سبحانه لمحمد صلی الله علیه و سلم لقاءه، ورضی له ما عنده، و أکرمه عن دارالدنیا، ورغب به عن مقام البلوی، فقبضه إلیه کریماً رسول الله صلی الله علیه وآله، وخلف فیکم ما خلفت الأنبیاء فی أممها، إذ لم یترکوهم هملاً، بغیر طریق واضح، ولاعلم قائم. القرآن والاحکام الشرعیة کتاب ربکم فیکم: مبیناً حلاله وحرامه، وفرائضه وفضائله، وناسخه ومنسوخه، ورخصه وعزائمه، وخاصه وعامه، وعبره وأمثاله، ومرسله ومحدوده، ومحکمه ومتشابهه، مفسراً مجمله، ومبیناً غوامضه. بین مأخوذ میثاق علمه، وموسع علی العباد فی جهله، وبین مثبت فی الکتاب فرضه، ومعلوم فی السنه نسخه، وواجب فی السنة أخذه، ومرخص فی الکتاب ترکه، وبین واجب بوقته، وزائل فی مستقبله، ومباین بین محارمه، من کبیر أوعد علیه نیرانه، أو صغیر أرصد له غفرانه، وبین مقبول فی أدناه، وموسع فی أقصاه. و منها فی ذکر الحج وفرض علیکم حج بیته الحرام، الذی جعله قبلةً للأنام، یردونه ورود الأنعام، ویألهون إلیه ولوه الحمام. جعله سبحانه علامةً لتواضعهم لعظمته، وإذعانهم لعزته، واختار من خلقه سماعاً أجابوا إلیه دعوته، وصدقوا کلمته، ووقفوا مواقف أنبیائه، وتشبهوا بملائکته المطیفین بعرشه، یحرزون الأرباح فی متجر عبادته، ویتبادرون عنده موعد مغفرته. جعله سبحانه للإسلام علماً، وللعائذین حرماً، فرض حقه، وأوجب حجه ، وکتب علیکم وفادته (66)، فقال سبحانه: (ولله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلاً ومن کفر فإن الله غنی عن العالمین).
خطبه 1 نهج البلاغه
https://janat1.ir/nahjolbalagheh/?id=570
مطالبی دیگر با همین موضوع :
اشعــار دوبیتــی زیبــا
- دوبیتی های شهادت امام حسین علیه السلام 50 شعر و پیامک
- دوبیتی های شهادت حضرت عباس علیه السلام 30 شعر و اس ام اس
- پیامک های شهادت دردانه ابی عبداله بیش از 20 شعر
مفـــاتیح الجنـــان
- زیارت عاشورا همراه با ترجمه فارسی بیش از 17 میلیون بازدید
- متن کامل زیارت وارث بیش از 2 میلیون بازدید
- متن کامل زیارت ناحیه مقدسه بیش از 1 میلیون بازدید
معرفی نهج البلاغه
محمد بن ابی احمد، کنیه اش ابوالحسن و مشهور به "سید رضی" مولف کتاب نهج البلاغه می باشد .
ساختار نهج البلاغه، سخنانی شگفت انگیز در مورد توحید، عدل، خلقت، زن و مرد، تقوا، مذمت دنیا، شیطان، نکوهش بعضی از صحابه پیغمبر و صدها موضوع دیگر است که هر کدام تشنگان معرفت را سیراب خواهد کرد. سخنان حضرت در طرح اینگونه بحث ها، همچون قرآن کریم است که به زبان موعظت، از هر پدیده محسوس یا معقولی نمونه ای روشن و قابل درک در جلوی چشم شنونده قرار می دهد، بعد کم کم و آرام آرام، او را با خود به سر منزلی میبرد که باید بدان برسد.
سخنان آن حضرت در این کتاب بر مدار سه اصل است:
باب اول: خطبه ها و اوامر
باب دوم: نامه ها و رسائل و وصایا
باب سوم: کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ
سرفصل اصلی
حکمت های نهج البلاغه
-
حکمت های 1 تا 50
- 1. روش برخورد با فتنه ها
- 2. شناخت ضدّ ارزشها
- 3. شناخت ضدّ ارزشها
- 4. ارزشهاى اخلاقى و ضدّ ارزشها
- 5. شناخت ارزشهاى اخلاقى
- 6. ارزش راز دارى و خوشرویى
- 7. ایثار اقتصادى و آخرت گرایى
- 8. شگفتى هاى تن آدمى
- 9. شناخت ره آورد اقبال و ادبار دنیا
- 10. روش زندگى با مردم
- 11. روش برخورد با دشمن
- 12. آیین دوست یابى
- 13. روش استفاده از نعمتها
- 14. روش برخورد با خویشاوندان
- 15. روش برخورد با فریب خوردهگان
- 16. شناخت جایگاه جبر و اختیار
- 17. ضرورت رنگ کردن موها
- 18. ره آورد شوم فرار از جنگ
- 19. ره آورد شوم هواپرستى
- 20. روش برخورد با جوانمردان
- 21. ارزشها و ضدّ ارزشها
- 22. روش گرفتن حق
- 23. ضرورت عمل گرایى
- 24. روش یارى کردن مردم
- 25. ترس از خدا در فزونى نعمتها
- 26. نقش روحیات در تن آدمى
- 27. روش درمان دردها
- 28. برترین پارسایى
- 29. ضرورت یاد مرگ
- 30. پرهیز از غفلت زدگى
- 31. تعریف ایمان
- 32. ارزش و والایى انجام دهنده کارهاى خیر
- 33. اعتدال در بخشش و حسابرسى
- 34. راه بی نیازى
- 35. ضرورت موقعیت شناسى
- 36. آرزوهاى طولانى و بزهکارى
- 37. ضرورت ترک آداب جاهلى
- 38. ارزشها و آداب معاشرت با مردم
- 39. جایگاه واجبات و مستحبّات
- 40. راه شناخت عاقل و احمق
- 41. راه شناخت عاقل و احمق
- 42. بیمارى و پاک شدن گناهان
- 43. الگوهاى انسانى
- 44. ارزش آخرت گرایى
- 45. راه شناخت مؤمن و منافق
- 46. ارزش پشیمانى و زشتى غرور زدگى
- 47. شناخت ارزشها
- 48. راز دارى و پیروزى
- 49. شناخت بزرگوار و پست فطرت
- 50. راه جذب دلها
-
حکمت های 51 تا 100
- 51. قدرت و عیب پوشى
- 52. روش برخورد با شکست خوردگان
- 53. شناخت جایگاه سخاوت و ایثارگرى
- 54. رزشهاى اخلاقى
- 55. اقسام بردبارى
- 56. تهیدستى و تنهایى
- 57. ارزش قناعت و خود کفایى
- 58. توانگرى و شهوتها
- 59. ارزش تذکّر دادن اشتباهات
- 60. ضرورت کنترل زبان
- 61. شیرینى آزار زن
- 62. روش پاسخ دادن به ستایشها و نیکی ها
- 63. ارزش شفاعت
- 64. غفلت دنیا پرستان
- 65. ترک دوستان و تنهایى
- 66. روش خواستن
- 67. ارزش ایثار اقتصادى
- 68. ره آورد عفّت و شکرگذارى
- 69. حفظ روح امیدوارى
- 70. روانشناسى جاهل
- 71. نشانه کمال عقل
- 72. رابطه دنیا و انسان
- 73. ضرورت خودسازى رهبران و مدیران
- 74. ضرورت یاد مرگ
- 75. توجّه به فنا پذیرى دنیا
- 76. روش تحلیل رویدادها
- 77. دنیا شناسى (امام و ترک دنیاى حرام
- 78. شناخت جایگاه جبر و اختیار
- 79. ارزش حکمت و بی لیاقتى منافق
- 80. مؤمن و ارزش حکمت
- 81. میزان ارزش انسانها
- 82. ارزشهاى والاى انسانى
- 83. روش برخورد با چاپلوسان
- 84. مردم پس از جنگها
- 85. پرهیز از ادّعاهاى علمى
- 86. برترى تجربه پیرامون از قدرتمندى جوانان
- 87. ارزش استغفار
- 88. دو عامل ایمنى مسلمین
- 89. راه اصلاح دنیا و آخرت
- 90. شناخت عالم آگاه
- 91. راه درمان روان
- 92. والاترین دانش
- 93. فلسفه آزمایشها
- 94. شناخت نیکی ها و خوبیها
- 95. تقوى و ارزش أعمال
- 96. ارزش علم و بندگى
- 97. ارزش یقین
- 98. ضرورت عمل کردن به روایات
- 99. تفسیر الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا
- 100. روش مناجات کردن
-
حکمت های 101 تا 150
- 101. روش بر طرف کردن نیازهاى مردم
- 102. آینده و مسخ ارزشها
- 103. روش برخورد با دنیا
- 104. سیره اهل زهد در دنیا
- 105. احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى
- 106. ره آورد شوم دین گریزى
- 107. علل سقوط عالمان بى عمل
- 108. شگفتی هاى روح آدمى
- 109. ارزش والاى اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم
- 110. شرائط تحقّق اوامر الهى
- 111. عشق تحمّل ناشدنى امام على علیه السّلام
- 112. مشکلات شیعه بودن
- 113. ارزشهاى والاى اخلاقى
- 114. جایگاه خوشبینى و بد بینى در جامعه
- 115. توجّه به پایان پذیرى دنیا
- 116. انسان و انواع آزمایشها
- 117. پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام علیه السّلام
- 118. استفاده از فرصتها
- 119. ضرورت شناخت دنیا
- 120. روانشناسى قبائل قریش
- 121. ارزیابى عملها
- 122. عبرت از مرگ یاران
- 123. الگوهاى کامل انسانیت
- 124. روانشناسى زن و مرد
- 125. امام و شناساندن اسلام
- 126. شگفتى ضدّ ارزشها
- 127. نکوهش از سستى در عمل
- 128. تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت
- 129. شناخت عظمت پروردگار
- 130. توجّه به فنا پذیرى دنیا
- 131. نکوهش دنیا
- 132. ضرورت یاد مرگ
- 133. اقسام مردم و دنیا
- 134. حقوق دوستان
- 135. چهار ارزش برتر
- 136. فلسفه احکام الهى
- 137. صدقه راه نزول روزى
- 138. نقش یا دانش الهى در انفاق
- 139. تناسب امداد الهى با نیازها
- 140. قناعت و بی نیازى
- 141. راه آسایش
- 142. دوستی ها و خردمندى
- 143. غمها و پیرى زودرس
- 144. تناسب بردبارى با مصیبتها
- 145. عبادتهاى بىحاصل
- 146. ارزش دعا، صدقه و زکات دادن
- 147. اقسام مردم
- 148. نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى)
- 149. ضرورت خودشناسى
- 150. ضدّ ارزشها و هشدارها
-
حکمت های 151 تا 200
- 151. ضرورت آینده نگرى
- 152. توجه به فنا پذیرى
- 153. صبر و پیروزى
- 154. اهمیت نیتها
- 155. ضرورت پایبندى به عهد و پیمان
- 156. ضرورت خدا شناسى و اطاعت
- 157. فراهم بودن راه هاى هدایت
- 158. روش برخورد با دوستان بد
- 159. پرهیز از مواضع اتّهام
- 160. قدرت و زورگویى
- 161. ارزش مشورت و پرهیز از خودمحورى
- 162. ضرورت راز دارى
- 163. فقر و نابودى
- 164. روش بر خورد با متجاوزان
- 165. پرهیز از نا فرمانى خدا
- 166. پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران
- 167. خود پسندى و محرومیتها
- 168. توجّه به فنا پذیرى دنیا
- 169. آینده نگرى
- 170. ضرورت ترک گناه
- 171. ره آورد شوم حرام خوارى
- 172. نادانى و دشمنی ها
- 173. ارزش مشورتها
- 174. ارزش خشم در راه خدا
- 175. راه درمان ترس
- 176. ابزار ریاست (بردبارى فراوان)
- 177. روش برخورد با بدان
- 178. روش نابود کردن بدی ها
- 179. لجاجت و سستى اراده
- 180. طمع ورزى و بردگى
- 181. ارزش دوراندیشى و پرهیز از کوتاهى
- 182. شناخت جایگاه سخن و سکوت
- 183. باطل گرایى و اختلاف
- 184. ویژگی هاى اعتقادى امام علیه السّلام
- 185. ویژگی هاى اعتقادى امام على علیه السّلام
- 186. آینده سخت ستمکاران
- 187. ضرورت یاد قیامت
- 188. ضرورت حق گرایى
- 189. ارزش صبر و خطر بی تابى
- 190. معیار امامت
- 191. مشکلات دنیا
- 192. پرهیز از زراندوزى
- 193. راه به کار گرفتن قلب
- 194. ضرورت پرهیز از خشم و انتقام
- 195. پرهیز از بخل ورزى
- 196. عبرت آموزى از إتلاف اموال
- 197. روش درمان روح (روانشناسى بالینى)
- 198. ضرورت حکومت
- 199. نکوهش اوباش (انسانهاى شرور)
- 200. نکوهش انسانهاى شرور
-
حکمت های 201 تا 250
- 201. امدادهاى الهى و حفظ انسان
- 202. واقع نگرى در مسائل سیاسى
- 203. یاد مرگ و پرهیزکارى
- 204. بی توجّهى به سپاسگذارى مردم
- 205. گنجایش نامحدود ظرف علم
- 206. ره آورد حلم و بردبارى
- 207. ارزش همانند شدن با خوبان
- 208. مراحل خودسازى
- 209. خبر از ظهور حضرت مهدى علیه السّلام
- 210. لگوهاى پرهیزکارى
- 211. ارزشهاى اخلاقى
- 212. خودپسندى آفت عقل
- 213. تحمّل مشکلات و خشنودى
- 214. نرمخویى و کامیابى
- 215. اختلاف آفت اندیشه
- 216. قدرت و تجاوزکارى
- 217. دگرگونى روزگار و شناخت انسانها
- 218. حسادت آفت دوستى
- 219. آرزوها آفت اندیشه
- 220. عدالت در قضاوت
- 221. آینده دردناک ستمکاران
- 222. بی توجّهى به بدى بدکاران
- 223. حیاء و عیب پوشى
- 224. برخى از ارزشهاى اخلاقى
- 225. حسادت و بیمارى
- 226. طمعورزى و خوارى
- 227. ارکان ایمان
- 228. ارزشها و ضدّ ارزشها
- 229. ارزش قناعت و خوش خلقى
- 230. راه به دست آوردن روزى
- 231. تعریف عدل و إحسان
- 232. ره آورد إنفاق
- 233. پرهیز از آغازگرى در مبارزه
- 234. تفاوت اخلاقى مردان و زنان
- 235. نشانه خردمندى
- 236. زشتى دنیاى حرام
- 237. اقسام عبادت
- 238. مشکلات تشکیل خانواده
- 239. زشتى سستى و سخن چینى
- 240. غصب و ویرانى
- 241. آینده دردناک ستمکاران
- 242. ارزش ترس از خداوند
- 243. روش صحیح پاسخگویى
- 244. مسؤولیت نعمتهاى الهى
- 245. کاستى قدرت و کنترل شهوت
- 246. هشدار از پشت کردن نعمتها
- 247. رهآورد سخاوت
- 248. تقویت خوشبینی ها
- 249. بهترین عملها
- 250. خداشناسى در حوادث روزگار
-
حکمت های 251 تا 300
- 251. تلخی هاى و شیرینی هاى دنیا و آخرت
- 252. فلسفه احکام الهى
- 253. روش سوگند دادن ستمکار
- 254. تلاش در انفاقهاى اقتصادى
- 255. تندخویى و جنون
- 256. حسادت و بیمارى
- 257. راه شاد کردن دیگران (اخلاق خانواده)
- 258. صدقه و توانگرى
- 259. شناخت جایگاه وفادارى
- 260. پرهیز از مهلت دادنهاى خدا
- 261. مظلومیت امام على علیه السّلام
- 262. مشکل حقّ ناشناسى
- 263. مشکل هم نشینى با قدرتمندان
- 264. نیکى به بازماندگان دیگران
- 265. گفتار حکیمان و درمان
- 266. روش صحیح پاسخ دادن
- 267. پرهیز از حرص ورزى در کسب روزى
- 268. اعتدال در دوستی ها و دشمنی ها
- 269. روش برخورد با دنیا
- 270. ضرورت حفظ اموال کعبه
- 271. روش صحیح قضاوت
- 272. ضرورت استقامت در برداشتن کجی ها
- 273. ضرورت توکّل به خداوند
- 274. ضرورت عمل گرایى
- 275. ضدّ ارزشهاى اخلاقى
- 276. پرهیز از دورویی ها
- 277. سوگند امام علیه السّلام
- 278. ارزش تداوم عمل
- 279. شناخت جایگاه واجبات و مستحبّات
- 280. یاد قیامت و آمادگى
- 281. برترى عقل از مشاهده چشم
- 282. غرور، آفت پندپذیرى
- 283. علل سقوط جامعه
- 284. دانش نابود کننده عذرها
- 285. ضرورت استفاده از فرصتها
- 286. سرانجام خوشی ها
- 287. مشکل درک قضا و قدر
- 288. جهل و خوارى
- 289. الگوى کامل انسانیت
- 290. مسؤولیت نعمتها
- 291. روش تسلیت گفتن
- 292. عزاى پیامبر علیه السّلام و بی تابی ها
- 293. دوستى با احمق هرگز
- 294. فاصله میان شرق و غرب
- 295. شناخت دوستان و دشمنان
- 296. پرهیز از دشمنی ها
- 297. ضرورت عبرت گرفتن
- 298. اعتدال در دشمنی ها
- 299. نماز در نگرانی ها
- 300. شگفتى روزى بندگان
-
حکمت های 301 تا 350
- 301. احتیاط در فرستادن پیکها و نامه ها
- 302. نیاز انسان به دعا
- 303. ارزش دنیا دوستى
- 304. ضرورت پاسخ دادن به درخواستها
- 305. غیرتمندى و ترک زنا
- 306. نگهدارندگى أجل
- 307. مشکل مال غارت شده
- 308. ره آورد دوستى پدران
- 309. رزش گمان مؤمن
- 310. ضرورت اطمینان به وعده هاى الهى
- 311. نفرین امام علیه السّلام
- 312. روانشناسى عبادات
- 313. جامعیت قرآن
- 314. روش برخورد با متجاوز
- 315. روش نویسندگى
- 316. پیشوایى مؤمنان و تبهکاران
- 317. ختلاف مسلمین و انحراف یهودیان
- 318. قاطعیت در مبارزات
- 319. رهآورد شوم تهیدستى
- 320. روش صحیح پرسیدن
- 321. قاطعیت رهبرى در مشورت
- 322. ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ
- 323. علل انحراف خوارج
- 324. خداترس در خلوتگاهها
- 325. اندوه عزاى محمد بن ابى بکر
- 326. مهلت پذیرش توبه
- 327. پیروزیهاى دروغین
- 328. وظیفه سرمایهداران
- 329. بی نیازى از عذر خواهى
- 330. مسؤولیت نعمتها
- 331. ارزش اطاعت و بندگى
- 332. مسؤولیت رهبرى
- 333. روانشناسى مؤمن
- 334. یاد مرگ و آرزوها
- 335. آفات اموال
- 336. مسؤولیت وعده دادن
- 337. ضرورت عمل گرایى
- 338. اقسام علم
- 339. قدرت و حاکمیت اندیشه
- 340. ارزش پاکدامنى و شکرگزارى
- 341. روز دردناک ظالم
- 342. راه بی نیازى
- 343. شناخت مردم و ضدّ ارزشها
- 344. ضرورت توجّه به فنا پذیرى دنیا
- 345. یکى از راههاى پاک ماندن
- 346. مشکلات درخواست کردن
- 347. جایگاه ستایش
- 348. سختترین گناه
- 349. الگوى انسان کامل
- 350. روانشناسى مردان ستمکار
-
حکمت های 351 تا 400
- 351. امیدوارى در سختی ها
- 352. اعتدال در پرداخت به امور خانواده
- 353. بزرگترین عیب
- 354. روش تبریک گفتن در تولّد فرزند
- 355. پرهیز از تجمّل گرایى
- 356. قدرت خداوند در روزى رسانى
- 357. روش تسلیت گفتن
- 358. مسؤولیت نعمتها
- 359. راه خودسازى
- 360. ضرورت پرهیز از بدگمانى
- 361. روش خواستن از خدا
- 362. ضرورت پرهیز از جدال و درگیرى
- 363. نشانه بی خردى
- 364. جایگاه پرسیدن
- 365. ارزشهاى اخلاقى
- 366. هماهنگى علم و عمل
- 367. روش برخورد با دنیا
- 368. فلسفه کیفر و پاداش
- 369. خبر از مسخ ارزشها
- 370. هدفدارى انسان و ضرورت تقوا
- 371. ارزشهاى والاى اخلاقى
- 372. عوامل استحکام دین و دنیا
- 373. مراحل امر به معروف و نهى از منکر
- 374. مراحل امر به معروف و نهى از منکر
- 375. مراحل شکست در مبارزه
- 376. سر انجام حق و باطل
- 377. ضرورت ترسیدن از عذاب الهى
- 378. آثار شوم بخل ورزى
- 379. اقسام روزى و پرهیز از حرص زدن
- 380. ضرورت یاد مرگ
- 381. ضرورت راز دارى و کنترل زبان
- 382. ارزش سکوت
- 383. تلاش در اطاعت و بندگى
- 384. راه چگونه زیستن
- 385. دنیا شناسى
- 386. ضرورت استقامت
- 387. شناخت خوبی ها و بدی ها
- 388. فقر زدایى و سلامت
- 389. ضرورت عمل گرایى
- 390. برنامه ریزى صحیح در زندگى
- 391. ضرورت ترک حرام و غفلت زدگ
- 392. راه شناخت انسانها (سخن گفتن)
- 393. روش برخورد با دنیا
- 394. ارزش سخن
- 395. ارزش قناعت
- 396. راه خوب زیستن
- 397. عطر خوب
- 398. ترک غرور و یاد مرگ
- 399. حقوق متقابل پدر و فرزند
- 400. شناخت واقعیتها و خرافات
-
حکمت های 401 تا 450
- 401. ضرورت هماهنگى با مردم
- 402. ضرورت موقعیت شناسى
- 403. پرهیز از کارهاى گوناگون
- 404. تفسیر لا حول و لا قوة الّا باللَّه
- 405. جاهلان متظاهر به دین
- 406. اخلاق تهیدستان و توانگران
- 407. ارزش عقل
- 408. سر انجام حق ستیزى
- 409. هماهنگى قلب و چشم
- 410. ارزش پرهیزگارى
- 411. احترام به استاد
- 412. راه خود سازى
- 413. راه تحمّل مصیبتها
- 414. راه تحمّل مصیبتها
- 415. دنیا شناسى
- 416. روش برخورد با دنیا
- 417. شرائط توبه و استغفار
- 418. ره آورد حلم
- 419. مشکلات انسان
- 420. راه درمان شهوت، و عفو اهانت کننده
- 421. ره آورد عقل
- 422. ارزش نیکوکارى
- 423. ره آورد خودسازى
- 424. ارزش عقل و بردبارى
- 425. مسؤولیت توانگران
- 426. دو چیز ناپایدار
- 427. جایگاه شکوه کردن
- 428. شناخت روز عید
- 429. اندوه سرمایهداران
- 430. اندوه زر اندوزى
- 431. اقسام روزى
- 432. ویژگی هاى دوستان خدا
- 433. ضرورت توجّه به فنا پذیرى لذّتها
- 434. آزمودن انسانها
- 435. ارزشهاى والاى اخلاقى
- 436. راه شناخت بزرگواران
- 437. شناخت عدل و بخشش
- 438. جهل و دشمنى
- 439. تعریف زهد و پارسایى
- 440. نقش خوابدیدنها در زندگى
- 441. تجربه کارى و شناخت مدیران
- 442. راه انتخاب شهرها براى زندگى
- 443. ویژگی هاى مالک اشتر
- 444. ارزش تداوم کار
- 445. انسان شناسى
- 446. ضرورت پرداخت دیون مردم
- 447. ضرورت فقه در تجارت
- 448. راه برخورد با مصیبتها
- 449. راه مبارزه با هوا پرستى
- 450. پرهیز از شوخى کردن
-
حکمت های 451 تا 480
- 451. روش برخورد با مردم
- 452. معیار شناخت فقر و غنا
- 453. علل انحراف زبیر
- 454. راه غرور زدایى
- 455. راه شناخت بزرگترین شاعر
- 456. بهاى جان آدمى
- 457. تشنگان مال و علم
- 458. نشانه هاى ایمان
- 459. شناخت جایگاه جبر و اختیار
- 460. ارزش صبر و تحمّل
- 461. غیبت نشانه ناتوانى
- 462. پرهیز از غرور زدگى در ستایش
- 463. دنیا براى آخرت است
- 464. سرانجام دردناک بنى امیه
- 465. ارزشهاى والاى انصار
- 466. دقّت در مشاهدات
- 467. وصف یکى از رهبران الهى
- 468. مسؤولیت سرمایهدارى
- 469. پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امام علیه السّلام
- 470. تعریف توحید و عدل
- 471. شناخت جایگاه سخن و سکوت
- 472. دعاى باران
- 473. ارزش رنگ کردن و آرایش
- 474. ارزش عفّت و پاکدامنى
- 475. ارزش قناعت
- 476. راه کشور دارى
- 477. بزرگترین گناه
- 478. مسؤولیت آگاهان
- 479. بدترین دوست
- 480. آفت دوستى
خطبه های نهج البلاغه
- آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم ان شالله بزودی تکمیل می شود
نامه های نهج البلاغه
-
نامه های 1 تا 10 نهج البلاغه
- 1. افشای سران ناکثین
- 2. تشکر از مجاهدان از جنگ برگشته
- 3. برخورد قاطعانه باخیانت کارگزاران
- 4. روش گزینش نیروهای عملکننده
- 5. هشدار از استفاده ناروای بیتالمال
- 6. علل مشروعیت حکومت امام
- 7. افشای چهره نفاق معاویه و مشروعیت بیعت
- 8. وادار ساختن معاویه به بیعت
- 9. افشای دشمنیهای قریش و استقامت پیامبر
- 10. افشای چهره معاویه
- نامه های 11 تا 20 نهج البلاغه
- نامه های 21 تا 30 نهج البلاغه
- نامه های 31 تا 40 نهج البلاغه
- نامه های 41 تا 50 نهج البلاغه
- نامه های 51 تا 60 نهج البلاغه
- نامه های 61 تا 70 نهج البلاغه
-
نامه های 71 تا 79 نهج البلاغه
- 20.برخورد قاطع با متخلف
- 22.پرهیز از غم و شادی برای دنیا
- 23.وصیت امیرالمؤمنین هنگام شهادت
- 24.وصیت امیرالمؤمنین در اموال شخصى
- 25.بخش اول: توصیههای اخلاقی به ماموران زکات
- 26.بخش اول: اخلاق کارگزاران نظام اسلامی
- 27.بخش اول: حسن خلق و عدالت کارگزاران
- 28. بخش اول: پاسخ به ادعاهاى دروغین معاویه
- 29.هشدار به مخالفان حکومت حق
تقویم و اوقات شرعی
حدیث روزانه
رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند :
هیچ قطرهای نزد خداوند متعال محبوبتر از قطرۀ خون ریخته شده در راه او نیست.
مَا مِنْ قَطْرَةٍ أحَبُّ إلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَطرَةِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللهِ.
وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 14
حکمت روز
حکمت 247 نهج البلاغه
بخشش بیش از خویشاوندى محبّت آورد.
نمایش متن عربی حکمت
الْكَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ
تقویم شیعه
2. شهادت شهيد اول(شيخ محمد بن مكي العاملي)(786ق)به نقلي
- دانلود کامل ترین برنامه قرآن برای اندروید 1401/04/14
- دانلود نرم افزار نهج البلاغه برای آندروید 1401/03/08
- دانلود اپلیکیشن زائر 1401/05/30
- زندگينامه حضرت عباس عليه السلام 1392/03/17
- وفات پیامبر اکرم؛ رحلت یا شهادت؟! 1394/07/13
- زندگينامه حضرت ام النبن سلام الله عليها 1392/03/17
- اهمیت صله رحم 1395/01/18
- شکر نعمت 1395/04/09
- تلاوت قرآن , عهد الهی 1395/05/06
- مشهد مقدس 1393/01/22
- آستان احمد بن موسی(شاهچراغ شیراز) 1394/08/28
- سامرا 1392/12/22
- حبیب بن مظاهر 1393/05/03
- حضرت حر عليه السلام 1393/04/05
- حضرت زینب علیها السلام 1393/05/28
برنامه های مجمع
در تمام رده های سنی
در رشته های :
خواهران : چهارشنبه ها ساعت 19
برادران : چهارشنبه ها ساعت 21:30
همراه با سخنرانی استاد حوزه
آمار بازدید و محتویات
تعداد افراد آنلاین : 399
تعداد بازدید امروز : 42,734
تعداد احادیث و روایات : 4,142
تعداد مقالات سایت : 16
تعداد بقاع متبرکه : 15
تعداد سخنرانی ها : 45
تعداد اشعار دوبیتی : 2,547
تعداد شخصیت ها : 7
- اصفهان ـ زینبیه
روبروی حرم مطهر حضرت زینب - 0913 320 38 33
- 0913 805 55 04