لقمان حکیم
در کتاب بحارالانوار نقل شده است که به لقمان حکیم گفتند مگر تو بنده فلان خانواده نبودی ؟ گفت بله. پرسیدند: پس چگونه به این مقام رسیدی ؟ گفت به خاطر چند خصلت که داشتم به این جایگاه رسیدم :
1 ـ صدق حدیث و راستگویی ؛ 2 ـ اداء امانت ؛ 3 ـ ترک آنچه به من ربطی ندارد ؛ 4 ـ کنترل چشم و نگاه نکردن به نامحرم ؛ 5 ـ حفظ زبان ؛ 6 ـ غذای حلال .
سپس گفت : هرکه بیشتر از این ها دارا باشد از من بهتر است و هر که کمتر از این ها داشته باشد از من پایین تر است و هر که به همین مقدار دارا باشد با من یکی است.
در داستانی دیگر آمده است که شخصی از لقمان حکیم درخواست کرد که گوسفندی را ذبح کند و بهترین عضوش را برایش ببرد . او قلب و زبان گوسفند را برای وی برد. روز دیگر درخواست کرد گوسفندی را ذبح کند و بدترین عضو آن را برایش ببرد , این مرد صالح برای مرتبه دوم نیز قلب و زبان گوسفند را برد. آن مرد با تعجب پرسید : چرا در هر دوبار قلب و زبان گوسفند را آوردی ؟ حکیم پاسخ داد : وقتی که قلب و زبان پاک و سالم باشند بدن نیز محفوظ می ماند و اگر سالم نباشند بدن نیز از آفات محفوظ نخواهد بود که در این صورت قلب و زبان بدترین عضو خواهند بود.
دو سوال مربوط به متن سخنرانی
سوال اول : در این دو داستان حفظ کدام عضو بدن سفارش شده است ؟
1 ـ حفظ قلب و زبان ؛
2 ـ حفظ و کنترل چشم ؛
3 ـ حفظ زبان ؛
4 ـ حفظ قلب از آفات و حفظ شکم از غذای حرام .
سوال دوم : کدام عبارت صحیح است ؟
1 ـ زبان بهترین است اگر سالم باشد ؛
2 ـ قلب بدترین است اگر سالم نباشد ؛
3 ـ قلب و زبان هر دو ؛
4 ـ همه موارد .
لطفا نظر خود را درج نمایید