بانک اشعار دوبیتی اهل بیت علیهم السلام

برای درج دوبیتی های خود اینجا ضربه بزنید

شعله کشید فتنه

بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو

من ماندم و مصائب عظمای بعد تو

چشم انتظار رفتن تو بود امتت

شعله کشید فتنه ز فردای بعد تو

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=57

بریزم اشک غم

بریزم اشک غم ، از دیده بر رخسار مادر جان

بنالـم در عزایــت بادل افکـار مـــادر جان

یه یاد آرم از آن ساعت که با پهلوی بشکسته

کشیدی ناله در بین در و دیوار مـــادر جان

از آن غصب فدکوز بردن حیدر سوی مسجد

مــرا دیگر نباشد طاقت گفتار مـــادر جان

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=56

همسر حیدر

ناموس خدا ، دخت نبی ، همسر حیدر

ام الحسین ، شلفعه ی خلق به محشر

این غم نرود از نظر ما که ز کین شد

نیلی رخت از سیلی آن شوم بد اختر

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=55

منم زینب

منم زینب که بی دلدار مانده ست

به قلبم خون به چشمم خار مانده است

نگاهم خیره میماند همیشه

به آن خونی که به دیوار مانده است

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=54

مرو مادر

مـرو مــادر دلــم طاقت نداره

دلم بعد از تو خیلی بی قراره

مگه بابام علی شب های بی تو

سرم رو روی زانوهاش بذاره

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=53

داغ بر دل

جاهلان خیال بافتند

فرق شیعه را شکافتند

زخم شیعه را نمک زدند

قفل بر در فدک زدند

تاب دیدنت نداشتند

داغ بر دلت گذاشتند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=52

اي كاش بميرم

من بودم باب هل اتي را بستند

امكان رسيدن به خدا را بستند

اي كاش بميرم كه خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضي را بستند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=51

طفلي كه آخر بي كفن ماند

كمي از غسل زير پيرهن ماند

كمي از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلي كه آخر بي كفن ماند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=50

غرقاب غمم

غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست
جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست
ای مــرگ بیا! که زندگی کـردن من
بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=49

الا ای چاه

الا ای چاه ، یارم را گرفتند

گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی

همه دار و ندارم را گرفتند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=48

اشک علی

دیگر آن خنده‌ ی  زیبا به لب مولا نیست

همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست

قطره ی  اشک علی تا به ته چاه رسید

چاه فهمید که کسی همچو عـلـی تنها نیست

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=47

تو هم با کوفه هم دستی مدینه

نمک خوردی ولی پستی مدینه

کسی بر بــازوی زهـــرا نمی زد

اگـر دستــم نمی بستی مدینه

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=46

لعنت به عدو

لعنت به عدو که روح تقوا را کشت

ایمان و کمال و عشق و معنا را کشت

باز آ و بگیــر انتقــامی سنگیــن

از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=45

عزاخانه

رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد

آتش ز نوایش به دلم افروزد

این خانه عزاخانه شود بار دگر

هر گاه نگاه خود به در می دوزد

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=44

آفتاب را می شستند

در ظلمت شب شهاب را می شستند

آیینــه آفتــاب را می شستند

در چشمه خون چکان چشمان علی

پیمــانه نور ناب را می شستند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=43

از

اشعار دو بیتی اهل بیت