گفتم به قدر آه دل دلشکستگان

در عهد و روزگار تو باشم ولي نشد

گفتم دعا کنم که بيايي ببينمت

مانند مهزيار تو باشم ولي نشد

یا مهدی ...

بـه نـاله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا

بیا که تا بنا کنی «حرم» برای «مادرت»
به غربت «بقیع» و گریه های بی صدا بیا

اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج

ﺍﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻥ! ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺻﺒﺎﺡ ﺟﻤﻌﻪ ﺧﻔﺘﻦ؟

ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻫﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺁﻗﺎ ﮔﻔﺘﻦ؟

ﺍﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻥ ﻣﻬﺪﯼ ﺗﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺴﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰﯾﺪ 

 ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺷﮏ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺶ ﮐﺸﺘﻨﺪ

به احترام غم مادرت بيا مهدي
به قدر عمر كم مادرت بيا مهدي
به چادري كه شده پرچم عزاداري
به پرچم علم مادرت بيا مهدي

دیر گاهیست که ما تشنه دیدار تو ایم
قد رعنا بنما جمله خریدار تو ایم
گر چه با دستو زبان جمله خریدار تو ایم
گل نرگس نطری ما همگی خار تو ایم
تعجیل در فرجش صلوات

وقتى بسان خورشید از گوشه اى برآیى
روشن شود جهانى وقتى که تو بیایى
ماندم در انتظارت اى کوکب هدایت
بنما جمال خود را اى آیت خدایى

آقا مرا کنار خودت جای می دهی؟

لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن

یک روز، نه! ثانیه ای، لحظه ای فقط

چشم مرا مسیر قدمهای ماه کن

شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن

یکبار هم نگاه به اعماق چاه کن
ما غرق در گناه شدیم و نیامدی

آقا بیا دوباره مرا بی گناه کن

گفتم که تا اجل نرسيده ست لحظه اي

در خيمه ات کنار تو باشم ولي نشد

گفتم که خاک پاي تو را تاج سر کنم

چون خاک رهگذر تو باشم ولي نشد

گفتم به قدر آه دل دلشکستگان

در عهد و روزگار تو باشم ولي نشد

گفتم دعا کنم که بيايي ببينمت

مانند مهزيار تو باشم ولي نشد