بانک اشعار دوبیتی اهل بیت علیهم السلام

برای درج دوبیتی های خود اینجا ضربه بزنید

واژه ی عطشان

یک عمر چشمان تو را باران نوشتند

در باغ سرخ لاله ات طوفان نوشتند

در کوچه و بازار شهر غصّه و غم

بند دلت را واژه ی عطشان نوشتند 

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1517

خاک قدوم حضرت سجادیم

مستیم و کنار جاده باز افتادیم

از نور ولایت علی، آبادیم

نوکر که خودش برو بیایی دارد

ما خاک قدوم حضرت سجادیم

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1516

گریه های تو

از خیمه نگاه می کنی بابا را

پیکار شغال ها و آدم ها را

فرداست که گریه های تو خون بکند

چشمان زمین و قلب هر دریا را

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1515

7

اذن بقیع و کربلا

مهر قبولی دعا میگیرم امشب

بال و پر پرواز را میگیرم امشب

عالم به دستان علی بن الحسین است

اذن بقیع و کربلا میگیرم امشب

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1514

خورشید به پایش افتاد

آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد

ناگهان رعشه بر اندام رسایش افتاد

ضعف شد چیره و زیر بغلش خالی شد

از روی شانه ی افتاده عبایش افتاد

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1513

جهت قبله كرب و بلا

وای از ریش سپیدش كه حنایی شده بود

ناله اش گفتن اسمی سه هجایی شده بود

دم مغرب افق شهر مدینه اما

جهت قبله ی او كرب و بلایی شده بود

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1512

خاك سجاده

این هم از ماهیت نفس نفیس خاك است

سر آقا به روی دامن خیس خاك است

همه اش سجده شده مثل پدر در گودال

خاك سجاده و سجاد انیس خاك است

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1511

روضه ی حنجر

گاه آهسته فقط وای برادر می خواند

لب تشنه «قُتلوا» بود كه از بَر می خواند

اشك می ریخت وَ هر آینه می گفت حسین

تا دم مرگ فقط روضه ی حنجر می خواند

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1510

خشکی لب

زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش

گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش

خشک شد جُلگه ی لب هاش و با خشکی لب

روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1509

روضه ی پیغمبر گودال

باید امشب همه از شوق پر و بال شویم

تا عزادار عزادار چهل سال شویم

کاسه ای اشک بگیریم روی دست وَ بعد

راهی روضه ی پیغمبر گودال شویم

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1508

گریه ی عاشورا

آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود

آب می دید به یاد جگر سقا بود

چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت

تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود
 

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1507

كرب و بلا ظاهر شد

تلخی زهر به كامش عسل و قند آمد

بر لب پر تَرَكش مطلع لبخند آمد

جلوی چشم ترش كرببلا ظاهر شد

یا اَبِ یا اَبِ گفت و نفسش بند آمد

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1506

عزادار کسی باید شد

باز گریان غم هم نفسی باید شد

زائر مرغ غریب قفسی باید شد

باز یک عده جفا، زخم روی زخم زدند

از قضا باز عزادار کسی باید شد

محسن بلنج

https://janat1.ir/poem/id=1505

مسافر کربلا.....

امشب به یاد کربلا ماتم گرفته ایم...... 

امشب میان روضه ها آتش گرفته ایم..... 

سکوت ققنوس

https://janat1.ir/poem/id=1504

یا مهدی

گفتم که تا اجل نرسيده ست لحظه اي

در خيمه ات کنار تو باشم ولي نشد

گفتم که خاک پاي تو را تاج سر کنم

چون خاک رهگذر تو باشم ولي نشد

کهنسال

https://janat1.ir/poem/id=1503

از

اشعار دو بیتی اهل بیت

تقویم و اوقات شرعی


حدیث روزانه


حکمت روز



برنامه های مجمع

آمار بازدید و محتویات